آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه سن داره

بهار زندگی من

تولد 4 سالگی - قسمت اول

از حدود یک ماه پیش ما در مورد جشن تولد 4 سالگی با آوینا صحبت کردیم و خودش اعلام کرد که دوست داره تولدشو توی مهد کودک برگزار کنه و ما هم استقبال کردیم.   طبیعیه که روز تولدش، صبح که بیدار شد بهش تبریک گفتیم . در طول روز هم در مورد اینکه چند سالش شده و امروز روز تولدشه و ... حرف زدیم. عصر که شد خانم گفتن اینجوری که نمیشه کیکی.... کادویی.... چیزی برام نگرفتین هااااا!!!!! البته ما خودمون تصمیم داشتیم تولدشو  3 نفره و با یک کیک کوچک برگزار کنیم. متاسفانه چون من به شدت مریض و بیحال بودم نتونستم خودم کیک درست کنم و برای همین راهی قنادی شدیم.  قبلا یک کیک پرنسسی دیده بود و اون روز همون کیک رو میخواست. خلاصه...
10 فروردين 1395

اهواز گردی

شهرداری اهواز لطف میکنه و هر سال عید تعدادی شیرین کاری در سطح شهر انجام میده که فضای متفاوتی ایجاد میکنه . ما هم یک برنامه اهواز گردی گذاشتیم و عکس گرفتیم.                                                                                                 ...
2 فروردين 1395

نوروز 1395

سال نو به همه خوانندگان و دوستان وبلاگی تبریک میگم و از خدای مهربون میخوام سال جدید سرشار از لحظه های ناب و به یادماندنی برای همه باشه. سفره هفت سین امسال. طبق روال هر ساله تهیه و آماده سازی ظروف هفت سین رو خودمون (من و شهرامِ همیشه پایه)  انجام دادیم . به اضافه درست کردن شیرینی عید. اصولا من معتقدم عید با همین درد سرهاش و بدو بدوهاش قشنگه! امیدوارم  هر کدوم از ما سهم خودمون رو در حفظ این آداب و رسوم باستانی و انتقال اون به بچه هامون انجام بدیم. آوینا موقع تحویل سال (ساعت 8 و 13 ثانیه) خواب بود. ولی چشمتون روز بد نبینه که با تب و لرز و سرفه های شدید از خواب بیدار شد و اونقدر بی حال و تبدار بو...
1 فروردين 1395

خاطرات تولدی

وقتی دخترم یهویی هوس تولد میکنه ! کیک تولدش یک کاپ کیک کوچولو هست و جامدادی و مداد رنگی هم هدیه هاش هستن.   کیک خونگی یهویی.     به بهانه تولد بارانا گلی. که البته دو هفته هم از تولدش گذشته بود!                                       ...
18 اسفند 1394

تولد روژان

روژان یکی از دوستان خیلی صمیمی آوینا تو مهد کودک هست. تقریبا روزی نیست که آوینا تو خونه ازش صحبت نکنه. تا حدی که یک روز  آوینا تو ماشین گفت: مامان یک چزی بهت بگم... من و روژان با هم ازدواج کردیم از بس همو دوست داریم. وقتی مامان روژان تماس گرفت و برای تولد روژان، آوینا رو دعوت کرد، تمام تلاشم رو انجام دادم تا برنامه ریزی کنم و آوینا رو به جشن تولد دوستش برسونم.  آوینا تنها دوست مهد کودکی روژان تو این جشن بود و همین موضوع باعث شد کمی بین بچه ها احساس غریبی کنه ولی در مجموع تجربه خوبی براش بود.       پ.ن: به خواست آوینا براش کفش پاشنه دار خریدیم. از اون موقع حداقل روزی دوبار کفش و لباس ...
8 اسفند 1394

دوچرخه آرزوها

چندماه پیش، آوینا ازمون خواست براش یک دوچرخه بخریم. و ما هم بهش قول دادیم برای هدیه چهارسالگیش، یک دوچرخه میخریم. چند روز پیش با شهرام به این نتیجه رسیدیم که خرید دوچرخه رو زودتر انجام بدیم که تا زمان گرم شدن هوای اهواز بتونه بیشتر ازش استفاده کنه و اینجوری شد که طی حرکت کاملا غافلگیرانه،  براش دوچرخه خریدیم.   پ.ن: دختر قشنگم  همیشه به دنبال آرزوهات باش و برای به دست آوردنش تلاش کن!     ...
6 بهمن 1394

یلدای 94

تو این چند سال اخیر، امسال به دلیل مشغله زیاد، اصلا فرصت نکردم تدارک و برنامه خاصی از قبل برای شب یلدا بریزم. ولی به افتخار عضو جدید خانواده (عروس گلمون) ، تصمیم گرفتیم یلدای امسال رو با تم کرسی برگزار کنیم. همه چیز با اینکه بدون برنامه و با حداقل زمان بود، خیلی عالی پیش رفت و به همه خیلی خوش گذشت.     پ.ن: برای استفاده حداکثر از فرجه امتحانات، به همراه آوینا گلی تهران تشریف داریم. جای بابا شهرام عزیز هم خیلی خالی بود. ...
5 دی 1394

آوینا و آنی

این دو تا فسقلی رو یادتونه؟؟؟ و البته حالا دیگه بزرگ تر شدن و هنوز هم وقتی میریم تهران، مثل دو تا دوست قدیمی باهم بازی میکنن.  کلا وقتی اونجا هستیم، یا آنی پیش ماست یا آوینا پیش اوناست! بابای آنی لطف کرد و دو تا خرگوش برای بچه ها آورد تا چند روزی باهاش بازی کنن و دوباره به صاحبش برگردونه. البته به دلیل کشمکش بچه ها در مورد اینکه خرگوش ها شب خونه کی بمونن و پیش کی بخوابن و.... یک شب بیشتر مهمون ما نبودن   سلفی آوینا و خرگوش       ...
2 آذر 1394