آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره

بهار زندگی من

نوروز 1395

1395/1/1 9:16
نویسنده : شادی
1,045 بازدید
اشتراک گذاری

سال نو به همه خوانندگان و دوستان وبلاگی تبریک میگم و از خدای مهربون میخوام سال جدید سرشار از لحظه های ناب و به یادماندنی برای همه باشه.زیبا

سفره هفت سین امسال.

طبق روال هر ساله تهیه و آماده سازی ظروف هفت سین رو خودمون (من و شهرامِ همیشه پایه) آرام انجام دادیم . به اضافه درست کردن شیرینی عید. اصولا من معتقدم عید با همین درد سرهاش و بدو بدوهاش قشنگه! امیدوارم  هر کدوم از ما سهم خودمون رو در حفظ این آداب و رسوم باستانی و انتقال اون به بچه هامون انجام بدیم.

آوینا موقع تحویل سال (ساعت 8 و 13 ثانیه) خواب بود. ولی چشمتون روز بد نبینه که با تب و لرز و سرفه های شدید از خواب بیدار شد و اونقدر بی حال و تبدار بود که همون موقع راهی مطب دکتر شدیم.

بعد از بازگشت از مطب برای گرفتن داروها توقف کردیم و من و آوینا داخل ماشین موندیم. توقف 15 دقیقه ای ما تو ماشین توام با استفاده از هوای آزاد و آفتاب گرم بود. همین دو عامل به طرز شگفت انگیزی حال آوینا رو بهتر کرد و خیلی سرحال تر شد.

وقتی به خونه برگشتیم ازمون عیدی خواست. برای تغییر شرایطش بهش گفتیم باید لباس بپوشی و کنار سفره بشینی و به همه عید رو تبریک بگی و بعد هم عیدی بگیری!

آوینا این لباسش رو خیلی دوست داره و دوست داشت دوباره همین لباس رو بپوشهگریهکچل

آوینا از من و شهرام یک ماشین کنترل از راه دور و چند تا کتاب ( همیشه یه پایه ثابت هدیه های ما به آویناست) ، از پدر و مادرم که امسال مهمون ما بودن پول هدیه گرفت. از دایی محسن و خاله مصی هم لگوی بسیار زیبا عیدی گرفت.

عکس ها رو بعدا در یک پست جداگانه میزارم.

**************************************

هفت سین آوینا

امسال که دخترم بزرگتر شده بیشتر در مورد هفت سین و رسم و رسومات حرف زدیم. عید 1391 من باردار بودم و همون موقع یک هفت سین کوچولو که نماد زندگی جنینی آوینا باشه براش درست کردم و از اون موقع یادگاری نگه داشتم. امسال ظرف ها رو بهش نشون دادم و بهش گفتم خودت میتونی هفت سین خودتو بچینی.

بعد از اینکه مهد کودک هم یک هفت سین به بچه ها هدیه داد، آوینا توی ظروف قبلی آجیل و شکلات گذاشت.

اینم هفت سین دخترم و چشمان تبدارش.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان فرخنده
17 فروردین 95 11:38
عزيززززم آوينا هم مثل مليسا ست خدانكنه ديگه گير بدند به يك لباس ديگه ول نميكنند كه همش همون را مي پوشند چه هفت سين خوشگلي دست شما وآقا شهرام درد نكنه البته سفره هفت سين آوينا جون يك چيز ديگه بود واقعا عالي بود سال خوبي براي شما باشه وبهترينها توي اين سال براتون رقم بخوره
شادی
پاسخ
من فکر میکردم آوینا فقط اینطوریه. آرزو به دلم مونده به خدا. هر چی لباس میخریم بازم به یه لباس گیر میده
مرجان
27 فروردین 95 2:37
امیدوارم سال خوبی داشته باشید پر ازاتفاقات خوب برای شما و این پرنسس زیبا..سفره هفت سین خیلی زیباس به خصوص سفره هفت سین کوچولوی آوینا جون..چه خوب که آوینا درکش کامل شده ما که با لیانا جریان داشتیم اساسی...و چه خوب که در کنار مامان و بابای عزیزت سال رو تحویل کردی شادی جان..ناراحت شدم به خاطر مریض شدن آوینا دم سال تحویل انشالا که دیگه هیچ وقت مریض نشه و مریضی همون سال 94 جا گذاشته باشه لیانا هم ششم عید تب کرد و بی اشتها شد دکتر گفت برای تغییر فصل هست چون نوشتید آوینا یهو سرحال شد لیانا هم همینجوری سریع بهبود پیدا کرد.
شادی
پاسخ
ممنون عزیزم. بله واقعا خوب بود. عیدها ما میریم تهران و امسال دومین باری بود که اونا اومدن و خیلی هم خوش گذشت. چون من واقعااا دوست دارم لحظه تحویل سال توی خونه خودم باشم. ولی دوری از خانواده شرایطی رو تحمیل میکنه که اجتناب ناپذیره. ایشالا لیانای گلم هم حالش خوب باشه. چه میشه کرد...