نوروز 1395
سال نو به همه خوانندگان و دوستان وبلاگی تبریک میگم و از خدای مهربون میخوام سال جدید سرشار از لحظه های ناب و به یادماندنی برای همه باشه.
سفره هفت سین امسال.
طبق روال هر ساله تهیه و آماده سازی ظروف هفت سین رو خودمون (من و شهرامِ همیشه پایه) انجام دادیم . به اضافه درست کردن شیرینی عید. اصولا من معتقدم عید با همین درد سرهاش و بدو بدوهاش قشنگه! امیدوارم هر کدوم از ما سهم خودمون رو در حفظ این آداب و رسوم باستانی و انتقال اون به بچه هامون انجام بدیم.
آوینا موقع تحویل سال (ساعت 8 و 13 ثانیه) خواب بود. ولی چشمتون روز بد نبینه که با تب و لرز و سرفه های شدید از خواب بیدار شد و اونقدر بی حال و تبدار بود که همون موقع راهی مطب دکتر شدیم.
بعد از بازگشت از مطب برای گرفتن داروها توقف کردیم و من و آوینا داخل ماشین موندیم. توقف 15 دقیقه ای ما تو ماشین توام با استفاده از هوای آزاد و آفتاب گرم بود. همین دو عامل به طرز شگفت انگیزی حال آوینا رو بهتر کرد و خیلی سرحال تر شد.
وقتی به خونه برگشتیم ازمون عیدی خواست. برای تغییر شرایطش بهش گفتیم باید لباس بپوشی و کنار سفره بشینی و به همه عید رو تبریک بگی و بعد هم عیدی بگیری!
آوینا این لباسش رو خیلی دوست داره و دوست داشت دوباره همین لباس رو بپوشه
آوینا از من و شهرام یک ماشین کنترل از راه دور و چند تا کتاب ( همیشه یه پایه ثابت هدیه های ما به آویناست) ، از پدر و مادرم که امسال مهمون ما بودن پول هدیه گرفت. از دایی محسن و خاله مصی هم لگوی بسیار زیبا عیدی گرفت.
عکس ها رو بعدا در یک پست جداگانه میزارم.
**************************************
هفت سین آوینا
امسال که دخترم بزرگتر شده بیشتر در مورد هفت سین و رسم و رسومات حرف زدیم. عید 1391 من باردار بودم و همون موقع یک هفت سین کوچولو که نماد زندگی جنینی آوینا باشه براش درست کردم و از اون موقع یادگاری نگه داشتم. امسال ظرف ها رو بهش نشون دادم و بهش گفتم خودت میتونی هفت سین خودتو بچینی.
بعد از اینکه مهد کودک هم یک هفت سین به بچه ها هدیه داد، آوینا توی ظروف قبلی آجیل و شکلات گذاشت.
اینم هفت سین دخترم و چشمان تبدارش.