آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه سن داره

بهار زندگی من

3 سال و 3 ماه و 3 روز

3 سال و 3 ماه و 3 روزگی بهونه قشنگی برای درست کردن کاپ کیک شکلاتی و برگزار کردن یک جشن تولد کوچولو و دیدن برق شادی و خنده آوینای عزیزم شد!     پ.ن: این کاپ کیک ها رو با دستور شادی جون درست کردم. اینجا هم دستور کاپ کیک 3 دقیقه ای وبلاگ خودم هست.      ...
13 تير 1394

خانه جدید

بلافاصله بعد از امتحانات پروژه جابجایی به خونه جدید کلید خورد و بدو بدو اسباب کشی کردیم اون ور. بعد هم  اونجا رو مرتب کردیم و بدو بدو اومدیم تهران که من دو تا پروژه درسی نیمه کاره را تا آخر تیرماه تحویل بدم. مرسیییییییییی از همه دوستانی که توی این مدت همراهمون بودن و همیشه به من دلگرمی دادن. دوستتون دارم زیاد و زیاد...       ...
10 تير 1394

این روزها!

روزهای پایان ترم و امتحانات و تحویل پروژه و.... همه ی اینا در کنار بچه داری و همسر داری و خانه داری، و دغدغه های جابجایی به خونه جدید، همراه با 3 روز تب ویروسی آوینا، دوبار اسپاسم شدید کمرم.... و همه ی مشکلات زندگی در یک شهر غریب و دور از خانواده، از شادیِ آرام و خندان، یک کوه آتشفشان ساخته که هر لحظه در حال انفجاره!!!     اینطوری شد که از مادرم خواهش کردم پیشمون بیاد و تا پایان امتحانات خونمون بمونه! و مادرم با مهربونی بی نظیرش، الان مدتیه که مهمون ماست و آرامش رو به خونمون آورده!    سعی میکنم توی این روزهای پرمشغله هم هر طوری شده برای آوینا وقت بزارم. دخترم هر وقت میبینه که توی آشپزخونه مشغ...
25 خرداد 1394

جشنواره نی نی و طبیعت+ نتیجه

ما هم تو مسابقه "نی نی و طبیعت" شرکت کردیم.  راستش به اینجور مسابقه ها اعتقادی ندارم. چون رای بیشتر منوط به اینه که دوره بیفتی اینور و اونور و به این و اون رو بزنی که آقا، خانم بیایین به عکس ما رای بدین!  که واقعا از حوصله و وقت من خارجه. کاش بخش جداگانه ای داشت که عکسها توسط هیئت داوران، بررسی میشد!اینجوری حداقل منصفانه تر بود! جدا از همه ی اینها، احساس کردم عکس های مربوط به برنامه طبیعت گردی مون ، واقعا برای این مسابقه مناسبه! و حیفه که دیده نشه.  همین که افراد با دیدن این عکس ازم میپرسن: اینجا کجاست؟ خیلی قشنگه!!! چه حس خوبی داره!  خیلی برام خوبه!   "معرفی گوشه ای از...
6 خرداد 1394

عکس روز

آوینا و بارانا (دختر گل خاله آمنه)   پ.ن: آوینا به حدی از بارانا خوشش اومده که اعلام کرده اسم دخترشو میخواد بزاره "بارانا"!   ...
27 ارديبهشت 1394

مستقل شدن دخترم

آوینا حدود چند ماه اول تولدشو روی تخت ما و از حدود 4-3 ماهگی توی تخت خودش ولی تو اتاق ما می خوابید. کم کم تخت و پارک براش کوچیک شد و ما هم تصمیم گرفتیم همزمان با خرید یک تخت بزرگ، اتاق آوینا رو هم جدا کنیم.  از چند ماه پیش دایما روی ذهنش کار کردیم و ... و در نهایت بعد از تعطیلات عید، آوینا گلی رو به اتاقش فرستادیم. چند شب اول، یک کم سختش بود و می ترسید. من شهرام کنارش می موندیم و براش قصه می گفتیم تا خوابش ببره. در طول هفته اول گاهی نیمه شب از خواب بیدار میشد و با گریه ما رو صدا میکرد که من یا شهرام پیشش می رفتیم و با نوازش مجددا می خوابوندیمش. و الان چند شبه که تا صبح راحت میخوابه. و این پروژه بزرگ و سنگین ...
24 فروردين 1394

سیزدهم فروردین

سیزدهم فروردین امسال، به یکی از باغات اطراف اهواز رفتیم و در محیطی کاملا خصوصی و دنج و به دور از هیاهو و شلوغی، سیزده بدر آرام و کوتاهی رو گذروندیم! ...
13 فروردين 1394

گشت و گذار من و دخترم

در یکی از روزهای هفته دوم فروردین، بابا شهرام رو راهی محل کارش نمودیم و خودمون دوتا رفتیم پارک نوردی! آوینا اسکوتر سواری کرد. اولین باره که می بینم آوینا از یک اسباب بازی اینقدر خوشش آمده!   کمی به تماشای مورچه هایی که در حال تشییع جنازه یک سوسک به سمت منزلشون بودن، نشستیم و در مورد زندگیشون حرف زدیم! طبق روال هفتگی به دیدن دوستان اردکی مون رفتیم و نون و برنج براشون بردیم. ...
11 فروردين 1394

تولد سه سالگی آوینا

آوینا دقیقا یک ساعت مونده به آمدن مهمان ها از خستگی روی صندلی ها غش کرد!   تولد سه سالگی آوینا در کنار دوستان خانوادگی و با حضور دایی محسن برگزار شد. زحمت درست کردن تم ها و تزیینات با دایی محسن بود.    میز شام: بورک گوشت و قارچ، کیک مرغ، سالاد و ژله رنگارنگ و ژله شیر عسل   آوینا و کادوها:  اسکوتر(از طرف دایی محسن). یک عروسک خرگوش ، لوازم پزشکی، پیراهن، کفش تابستونی، کشتی اسباب بازی قرار بود دخترم لباس کفشدوزکی بپوشه که متاسفانه با بدقولی خیاط، نشد که بشه!   آوینا و دایی مهربونش   یادگاری مهمون ها  ...
10 فروردين 1394