آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه سن داره

بهار زندگی من

روزهای گرم تابستان

یکی از برنامه های ثابت هفتگی آوینا، بازی و شنا توی استخر آب است. البته ما این کارو توی تراس انجام میدیم (بعلههههه ما از تراس استفاده های دیگه ای هم می کنیم.) ولی به نظرم  توی حموم هم  میشه  این فرصت رو به بچه ها داد.   دخملی در انتظار پر شدن استخر ​   همین جوری پیش بره، آوینا توی همین استخر شنا یاد میگیره!! من خودم شخصا خیلی امیدوارم. و بازی با عروسک های حموم. ...
3 مرداد 1393

زنگ نقاشی

امروز یک برنامه نقاشی روی دیوار تراس داشتیم که خیلی خوش گذشت. اولش آوینا خیلی محتاطانه نقاشی می کشید، ولی کم کم خودشو رها کرد و حسابی مشغول شد.   عرضم به خدمتتون که حالا ما یک کاری کردیم. شما از این کارا نکنید!! چون بعد از پاک کردن رنگ ها، متوجه شدم رنگ های قرمز و مشکی رفته لای درز سنگ ها و هیچ جور هم تمیز نمیشه! البته یک جورایی هم سنگ دیوار از اون سادگی در اومد . حالا منتظریم تا شب آقای خانه بیاد ببینیم چه مجازاتی برایمان در نظر میگرد!! ...
31 تير 1393

یک روز شاد در پارک بادی

اول رفتیم سراغ سرسره.   3-4 بار اول فوق العاده خوشش اومد و خندید. بچه هایی هم که اونجا بودن نوبت رو رعایت می کردند و هوای آوینا رو هم داشتن. چند دقیقه بعد دو سه تا کوچولوی شیطون اومدن و کل سرسره به هم ریخت. یک بار موقع سر خوردن پای یکیشون خورد به صورت آوینا و دخملی اگرچه هیچی نگفت ولی سعی میکرد از بچه ها فاصله بگیره تا دوباره اون اتفاق نیفته. هیچی دیگه ما بی خیال سرسره شدیم.   بعدش رفتیم سراغ استخر توپ و از این وسیله های تکون دادنی که نمی دونم اسمش چیه! ولی همون طور که از قیافش معلومه، از اینا خوشش نیومد.   در نهایت به اصرار آوینا رفتیم سراغ ترامپولین. از اونجایی که این ترامپولی...
25 تير 1393

زنگ کاردستی- هواپیما

امروز تصمیم گرفتیم برای زنگ کاردستی هواپیما درست کنیم.  ایده ساخت این هواپیما رو از اینجا گرفتم. البته من سعی کردم ساده درستش کنم تا سریع آماده بشه. بچه ها خیلی صبور نیستن دیگه!       قبلا اینجا گفته بودم که نگرانِ ترسِ آوینا از پرواز با هواپیما هستم. توی این مدت اینقدر با هواپیماهای خیالی پرواز کرده بودیم که زمان پرواز واقعی، خوشبختانه آوینا بیشتر هیجان زده و خوشحال بود تا مضطرب. خدا رو شکر ...
24 تير 1393

آرایشگاه

مدتی بود دنبال آرایشگاهی بودم که موهای آوینا رو کوتاه کنم. جالب اینکه هیچ کدوم از آرایشگاههای نزدیکمون کوتاهی موی کودک قبول نمی کردند. در نهایت آرایشگاه "با نی نی " رو پیدا کردم.  خدا رو شکر همه چیز خوب پیش رفت و از نتیجه کار هم خیلی راضی بودم.     و اینم نتیجه کار ...
11 تير 1393

چهارشنبه پر ماجرا

چهارشنبه صبح دورهمی دوستانه خونه خاله آمنه ی عزیز بود. کیک خوشمزه ای درست کرده بود و منم کلاه های تولد و شمع برداشتم و اونجا  بچه ها شمع فوت کردن.    بعدش رفتیم سراغ کاردستی و با این لوله های دستمال کاغذی که لیلا جون آورده بود، اول بچه ها بازی کردن و بعدش کاردستی درست کردیم. قورباغه سمت چپی که عینک هم داره کار گروه من و آوینا هست.  به زودی قراره نمایشگاه بزاریم  که زمان و مکانش جور شد خبرشو میدم. برنامه صبح با صرف ناهار خوشمزه خاله آمنه و استراحت ظهرگاهی پایان یافت. برنامه عصر رو در ادامه مطلب ببینید. عصر روز چهارشنبه من و آوینا افتخار داشتیم برای اولین بار در قرار های دو...
6 تير 1393

مهمونی کوچک در خانه ما

امروز لیلا جون و پرنیان گل و خاله آمنه مهمون ما بودن. توی مهمونی قبلی قرار گذاشتیم، توی قرارهای دوستانه یک وقت جداگانه هم برای بچه ها اختصاص بدیم و یک کم باهاشون کار کنیم.  کاغذهای رنگی و چسب و قیچی رو در اختیار بچه ها قرار دادیم و بچه ها مشغول شدن.   بعدش با این نخ و مهره ها بازی کردن.   ​ سومین برنامه و مفرح ترین برنامه که با استقبال شدید بچه ها مواجه شد، برنامه رقص و پایکوبی و بازی های دسته جمعی بود که هم مامان ها و هم بچه ها خیلی لذت بردن.    و این کیک هویج ، که امیدوارم مهمونا خوششون اومده باشه. ...
29 خرداد 1393

یک روز خوب با دوستان جدید

روز یکشنبه به دعوت یکی از دوستان مجازی نی نی وبلاگی، رفتیم خونشون تا دوستی مجازی رو تبدیل به دوستی واقعی کنیم. هر چی از مهمون نوازی و مهربونی لیلا جون و دوستش مرضیه جون بگم، کم گفتم. نکته جالب قضیه اینه که بچه ها هم تقریبا همسن هستن. پرنیان یک هفته از آوینا کوچکتره و هستی دو ماه بزرگتره (البته اون روز هستی خانم مهد کودک بود). خلاصه کلی حرف زدیم و خندیدیم و برنامه ریزی کردیم و ایشالا به زودی هم اجرا می کنیم.    آوینا و پرنیان   ...
27 خرداد 1393

خداحافظی با مادر بزرگ

مادربزرگ، برای همیشه از پیشمان رفت. تن سردش به زمین رسید و روح بزرگش نصیب آسمان شد! مادربزرگ رفت... دلم همیشه برایت تنگ خواهد شد دلم همیشه برایت تنگ خواهد شد دلم همیشه برایت تنگ خواهد شد........ خانه ی جدیدت مبارک مادربزرگ مهربونم.   ...
21 خرداد 1393