آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بهار زندگی من

عصر جمعه دلگیر

عاشق مراکز خریدی هستم که یک اتاق بازی برای بچه ها دارند. آوینا و بابا بزرگش موندن اینجا و من و مامان با خیال راحت رفتیم ویندو شاپینگ عصر جمعه.        ...
1 آذر 1392

کودکی من و آوینا

وقتی می خواهیم بریم بیرون، آوینا اَزَم میخواد تمام گیره سَر ها و کش موها رو به سرش بزنم. من و آوینا دست در دست هم و کاملا سرخوش به همه آدمها لبخند می زنیم، چه اونایی که کودکی آوینا رو درک می کنند و چه اونایی که با لبخند معنی داری منو نگاه می کنند و با خودشون میگن عجب مامان بی سلیقه ای داره و .... . من هم لبخند می زنم چون می خواهم دخترکم آن طور که دوست دارد و لذت میبرد زندگی کند. فراتر از مرزها و آنچه که ما خوب و بد، زشت و قشنگ می نامیم. زندگی سرخوشانه و کودکانه ی ما تا جایی که به کَسی صدمه نزند، چه اشکالی دارد؟؟ پ.ن: کاش کودک درون من دوباره بخواد اینطوری زندگی کنه. شادی کوچولو اگه دوباره کودکی کنی، قول میدم این دفعه ...
1 آذر 1392

دخترانه های من و آوینا

جمعه من و شهرام رفتیم بازار و برای زمستون آوینا خرید کردیم. طبق معمول اون لابه لاها سر از مغازه ی جینگیل فروشی درآوردم و اینا رو برای آوینا و خودم خریدم.  گیره ی نارنجی رنگ که یک پاپیون کوچولوی آبی داره مال منه.     ...
29 آبان 1392

دست ، پا ، دهان 4

بعد از دوهفته، به نظر میرسه جناب ویروس تصمیم گرفتند بالاخره شرشون رو از زندگی ما کم کنند. امروز دخترم غذا خورد و کلا خیلی بهتر بود. روزهای سختی بود. اینم گذشت.
29 آبان 1392

دست ، پا ، دهان 3 و یادی از گذشته ها

آوینا یک ماهه بود که به خاطر بالا آوردن و بی قراری هاش، از این دکتر به اون دکتر می رفتم و نتیجه ای هم نمی گرفتم. اون موقع ها در مورد آلرژی و رفلاکس چیزی نمی دونستم. همون روزها دکتری رفتم که براش شیر خشک آچ آ ( شیر خشک برای بچه هایی که آلرژی خفیف دارند) نوشت ولی داروخانه به ما شیر خشک معمولی داد و آوینا بعد از خوردن 30 سی سی از شیر، آنچنان واکنشی نشون داد و آنقدر توی بغل من بالا آورد که تقریبا از حال رفت.  اون روز رو هیچ وقت فراموش نمی کنم. بچه به بغل خودمو رسوندم به مطب دکتر و بی تفاوت به همه اونایی که توی صف بودن، رفتم داخل مطب و گفتم خانم دکتر، بچم!!! اون روز به خیر گذشت.  دیشب ساعت یک نیمه شب، با صدای گریه آوینا از ...
28 آبان 1392

دست ، پا ، دهان 2

تقریبا از 4 روز پیش اشتهای آوینا هِی کم  و کمتر شد و گلاب به روتون از دیروز استفراغ هم بهش اضافه شد. امروز دوباره شال و کلاه کردیم و رفتیم دکتر. خوشبختانه دکتر گفت اصلا جای نگرانی نیست و این بی اشتهایی به علت التهاب روده ها  و ناشی از همون بیماری ویروسی دست، پا، دهان هست.     هدیه خانم دکتر به آوینا  هشدار به دوستان وبلاگی!!! دکتر گفت این بیماری ویروسی به شدت شایع شده. خیلی مراقب جیگر طلاها باشید.   ...
27 آبان 1392

دُر فشانی های آوینا

آوینا با زبون خودش دو تا شعر میخونه: اَتل اَتل توتونه       ......... اَتل اَتل توتونه.........(تکرار)   و یک توپ دارم قلقلی رو اینجوری میخونه: یک مشت الفاظ نامربوط که وسطش کلمات" بی " (توپ) ، بالا و بابا رو به کار میبره.     
27 آبان 1392

سرسره ی حادثه آفرین

آوینا امروز از پله های بلندترین سُرسُره تونلی عمرش بالا رفت تا سُر بخوره.   منم اون پائین ایستادم تا هواشو داشته باشم. ولی یک محاسباتم اشتباه از آب در اومد و آوینا در حالیکه با سرعت میامد پائین، محکم خورد به صورت من، و خلاصه بینی من یک لحظه در خطر له شدگی قرار گرفت.      خوشبختانه مشکل خاصی پیش نیامد ولی خیلی دردم اومد.   ...
22 آبان 1392

دست ، پا ، دهان

شنبه آوینا رو بردم دکتر متخصص آلرژی، بعد از معاینه دقیق گفت که تاول ها اصلا ربطی به حساسیت  و سویا نداره. تاول های دست و پای آوینا به علت بیماری ویروسی پوستی دست، پا ، دهان است. این بیماری یه بیماری واگیر دار ویروسیه که اواخر تابستان و اوایل پاییز شایع میشه و معمولا برای بچه ها بی خطره، برای این بیماری داروی خاصی تجویزی نمیشه و فقط باید طول دوره بیماری که حدود یک هفته تا ده روزه طی بشه. خوشبختانه تا امروز که حدود یک هفته میگذره، تاول ها تا حدودی بهتر شدن. خوشبختانه حساسیت به سویا عملا منتفی شد و من از همین تریبون رسما از سویا بابت توهینی که بهش کردم، عذر خواهی می کنم.     پ.ن: دوستانی که پرسیده بودند مگه ...
22 آبان 1392