آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 28 روز سن داره

بهار زندگی من

سرسره ی حادثه آفرین

1392/8/22 23:33
نویسنده : شادی
483 بازدید
اشتراک گذاری

آوینا امروز از پله های بلندترین سُرسُره تونلی عمرش بالا رفت تا سُر بخوره.


 

منم اون پائین ایستادم تا هواشو داشته باشم. ولی یک محاسباتم اشتباه از آب در اومد و آوینا در حالیکه با سرعت میامد پائین، محکم خورد به صورت من، و خلاصه بینی من یک لحظه در خطر له شدگی قرار گرفت. 

  

خوشبختانه مشکل خاصی پیش نیامد ولی خیلی دردم اومد.گریه

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (27)

الناز مامان طاها
22 آبان 92 23:33
شادی
پاسخ
مامان تینا و رایان
23 آبان 92 0:10
ای وای شآید جون عجب اتفاقی صدقه بده عینک رو صورتت نبود؟
الناز مامان طاها
23 آبان 92 2:30
ولي خدايي دختر نگفتي بزنه صورتتو داغون كنهتازگي ها مادر و دختر كارهاي خطرناك انجام ميدين
شادی
پاسخ
فکر نمی کردم اینقدر سرعتش زیاد باشه. منم یک کم دیر عکس العمل نشون دادم. ولی بخیر گذشت.
مامان تینا و رایان
23 آبان 92 9:01
این موبایل لعنتی همش بد میفرسته هی باید پیش فرض رو چک کنم منظورم شادی بود شاید نوشته شد
شادی
پاسخ
اشکال نداره شادی جون. درک می کنم. برای منم اغلب همین مشکل پیش میاد
مامان پارساجونی
23 آبان 92 11:18
!الهی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!شادی جون فکر کنم الان اینجوری شده باشیبازم خدا به آوینا رحم کرده و یه فرشته البته با محاسبات اشتباه!!! اون پایین بوده که بگیردش وگرنه دخملی چی میشده !!!عیب نداره آدم راضیه هر بلایی سره خودش بیاد ولی بچه ش خارم تو پاش نره امیدوارم به خیر گذشته باشه ولی اگه عینک رو صورتت بوده که نباید خیلیم به خیر گذشته باشه
شادی
پاسخ
مرسی گلم. خدا رو شکر آویما چیزیش نشد ولی از ناراحتی من گریش گرفت. عینک هم داشتم ولی خدا خیلی بهم رحم کرد .
مامان پارساجونی
23 آبان 92 11:21
وای راستی عکساتم خیلی خوشگلن مخصوصا آخریش!!! من عاشق عکاسی تو پاییز هزار رنگم
مامان تینا و رایان
23 آبان 92 15:31
خصوصی رمز دادم عزیزم
شادی
پاسخ
میام پیشت گلم.
آمنه
23 آبان 92 17:25
الان بهتری خواهر؟! دیگه مامان که شیطون باشه و بخواد همه لحظه ها رو با دوربین ثبت کنه این میشه ! ممنون . خوبم. ولی هنوز جاش درد میکنه
مامان تینا و رایان
23 آبان 92 19:49
در خدمت دختردارها هم هستیم عزیزم هر تمی بخوای اون پست به درخواست پسردارها بود
الناز مامان طاها
23 آبان 92 21:50
خصوصي گلم
الناز مامان طاها
23 آبان 92 21:58
حالا ما يكم از اين صحنه خندمون گرفت چرا بغض ميكني ،در تكميل خنده كه كلي دعوات كردمتازه واسه اون حركت ورزشي اوينا هم كلي ميخواستم دعوات كنم،اخه امكان داره به مهره هاي گردنش اسيب برسونهمادر درختر رفتين تو فاز كارهاي خطرناك و حرص دادن مامراقب دخمل ما باش مگه نميدوني چشم و چراغمونهمنتظر شيرينكاريهاي جديدش هستيم ولي نه از نوع خطرناكش
مامان تینا و رایان
23 آبان 92 23:20
خصوصی عزیزم
http://parmisjonam.niniweblog.com/
24 آبان 92 0:05
وووووووی عجب سرسره خفنی ماما شادی
مامان پارساجونی
24 آبان 92 1:10
سلام شادی جون عزاداریاتون قبول جای سقوط دخملی رو صورتت بهتر شد؟
شادی
پاسخ
ممنون عزیزم. خیلی بهتر شده. البته هنوز جاش درد میکنه.
لیلی
24 آبان 92 1:47
میشه بپرسم این سرسرهه کجاست؟
شادی
پاسخ
تهران. بوستان گفتگو
الناز مامان طاها
24 آبان 92 2:14
سلام گلم،خوشحالم كه با وجود كارهايي كه داري بازم به ما سر ميزنيجاي هنرنمايي عشقم روي صورتت بهتر شدهالبته من دركت ميكنم تو يكي از پستهام كه يادت هست من با صورت رفتم تو در مغازهتا يه مدت بينيم خيلي درد ميكردولي خدايي خيلي به خير گذشته
مانلی
24 آبان 92 11:28
خدارو شکر که مشکل خاصی پیش نیومد، کلا ناحیه بینی در دوران طفولیت بچه هامون بیشتر از جاهای دیگه در معرض خطر هستن بیشتر مراقب باش
الناز مامان طاها
24 آبان 92 22:25
امروز در يك حركت خودجوش تمام مطالب گذشته وبتو خوندم از هنرمنديهات و شيرين كاريهاي دخمل شيرينت كلي لذت بردم،واسه همه پست ها هم نظرمو گذاشتم
شازده امیر و رها بانو
24 آبان 92 22:45
سلام شادی جان خوبین انشاالله؟ خدارو شکر که جفتتون خوبین آوینای گلمو ببوس
مامان آرتین
25 آبان 92 0:02
واااااااااااااااایی .شادی جان صدقه بده.خدا رو شکر به خیرگذشت.
لیلی
25 آبان 92 15:41
با اجازه لینکتون کردم
مامان تینا و رایان
26 آبان 92 14:42
سلام عزیزم..قربونش برم حتما داره دندون در میاره..زیاد بهش فشار نیار خودش گشنه بشه میخوره...مریض نیست؟ معمولا از علایم قبل مریضی بی اشتهایی میتونه باشه...ولی به نظرم همون دندون باید عاملش باشه..چه غذایی بیشتر از همه دوست داره اونو براش درست کن ببین چی میشه ..ایشالا کم کم به اشتها میاد..نکنه وروجک هوای باباشو کرده دلتنگی میکنه؟این تعطیلات بابایی رو دید؟غذاهای انگشتی هم اکثرا جواب میدن ..دوستش که همسایه هستین با هم بگو بیاد واسه هر دوشون غذا بیار بگو شام مهمون ماست بیا با هم غذا بخوریم و از مهمونمون پذیرایی کنیم..معمولا بچه ها همدیگر رو میبینن بهتر غذا میخورن
مامان تینا و رایان
26 آبان 92 14:44
ایشالا کم کم دوباره به اشتها میاد بچه ها هی تو دوره های مختلف ادا اصول در میارن واسه غذا..نگران نشو..اضطراب رو در چهرت حس میکنه ..
الناز مامان طاها
26 آبان 92 18:16
سلام گلم تو وب شادي جون خوندم اوينا حالش خوب نيست و اشتهاش كم شده،احتمالا به خاطر دندونهبي خبرمون نذار از حالش
مامان سهند و سپهر
27 آبان 92 8:16
وای عزیزم خدارو شکر بخیر گذشت. ای جووونم چه کیفی داره این سرسرهه
مامان تینا و رایان
27 آبان 92 10:03
آوینا جونم غذا خورد؟
رها
29 آبان 92 14:25
چه باحال شانس آوردی پس