آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه سن داره

بهار زندگی من

عروسک

تصمیم گرفتم از این به بعد، هدیه های آوینا رو هم تو وبلاگش بزارم. این عروسک هدیه تولد بیست ماهگی آوینا هست. ...
14 آذر 1392

شیره عسلی شلغم

یک شلغم خوب و نسبتا بزرگ انتخاب کنید و تمیز بشورید. سرشو جدا کنید و داخلش رو با یک قاشق جایخوری کمی خالی کنید. با خلال دندون چند تا سوراخ داخش ایجاد کنید و به اندازه یک قاشق، عسل داخل شلغم بریزید . سر شو بزارید شلغم را روی یک لیوان قرار دهید و در محل نسبتا گرمی به مدت 12 ساعت قرار بدین. در طول این مدت شیره ی عسل و شلغم از شلغم جدا میشه و توی لیوان جمع میشه.   پیشنهاد میکنم در دوران سرماخوردگی هر روز مصرف کنید. خیلی جواب میده!!    پ.ن: چون عسل برای بچه های زیر دوسال ممنوعه، من از یک کم شکر استفاده کردم پ.ن 2: دست دوست گلم مرجان درد نکنه بابت این داروی شفا بخش.     ...
14 آذر 1392

حمله بی رحمانه!!!

هنوز یک هفته از جنگ و دعوا و درگیری ما با ویروس دست،پا، دهان نگذشته و هنوز آثار درگیری روی جسم آوینا و روح و روان ما باقی هست که این بار مورد حمله ویروس سرماخوردگی قرار گرفتیم. بابا یک کم مهلت بدین آخه!!!!   ...
11 آذر 1392

آوینای مهربون

دوستی با حیوانات، بخصوص پرنده های محله، از قدیم الایام توی خونه ما رسم بوده و هست. همیشه پشت پنجره اتاق ها، نون خشک و ارزن و گندم برای پرنده های محله توزیع می شود. طبیعتا این اخلاق به آوینا هم سرایت کرده، منتها یک کم اشتباهی سرایت کرده. آوینا هر وقت که فیلش یاد هندوستان میکنه، قوطی گندم ها رو برمیداره و میبره پشت در تراس و همونجا گندم میپاشه. قیافه من:   قیافه ی کبوتر ها، گنجشک ها در حسرت گندم:  ...
6 آذر 1392

دَتون

دَتون: دمپایی این فسقلی به صورت کاملا زیر پوستی، داره روی زندگی همه ی ما مسلط میشه. یکی از چیزهایی که در موردش باید بِهش حساب پس بدیم، پوشیدن دمپایی روفرشی است (به قول خودش دَتون ). هر کسی که میاد داخل خونه، باید دمپایی بپوشه و گرنه آوینا بهش میگه: دَتون؟؟؟!!  هیچ کس نباید دمپایی کس دیگه ای رو بپوشه وگرنه آوینا سریع بهش تذکر میده و میگه: دَتون دَر؟؟؟!!          و اما..... هیچ کدوم از این قوانین برای خودش صِدق نمیکنه و هر وقت دلش بخواد دمپایی بقیه رو میپوشه و هر وقت دلش بخواد در میاره. این وضع زندگی ماست!!!! ...
6 آذر 1392

شادی

نامردین اگه  بخندین، آوینا امروز راه افتاده دنبال من و میگه: شاشی ، شاشی ، شاشی....  من:  سایر اعضاء خانواده:  شهرام از پشت تلفن:  ...
1 آذر 1392