آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 30 روز سن داره

بهار زندگی من

مراسم خوابیدن آوینا

1392/5/2 19:31
نویسنده : شادی
1,068 بازدید
اشتراک گذاری

شب ها حدود ساعت یازده آوینا طی مراسمی آماده خوابیدن میشه. اول اینکه با مالیدن چشمهاش و آویزون شدن به من برای خوابیدن اعلام آمادگی میکنه. وقتی بغلش می کنم و بهش میگم به بابا شب بخیر بگو، دستشو با حرک بای بای تکون میده. و ما میریم توی اتاق. و تازه داستان شروع میشه.

معمولا از زمانیکه به تختش میبرم تا زمانیکه خوابش ببره ، چند بار توی تختش می ایسته و اظهار ندامت و پشیمانی میکنه. ولی خوب من اینقدر کنارش میشینم تا بخوابه و در نهایت  پیروزمندانه از اتاق میام بیرون بیرون. ولی خوب گاهی هم هر دو با هم برمیگردیم در حالیکه این بار لبخند پیروزمندانه روی لبهای آوینا هست.

دیروز خونه پدر و مادر شهرام بودیم و شب رو اونجا موندیم. شب حدود ساعت یازده و نیم آوینا سرشو گذاشت روی بالش و ما هم تشویقش کردیم که بخوابه. یک کم بعدش رفت سراغ ملحفه ای که کنار مبل بود و سعی کرد روی زمین پهنش کنه.

 

بعد هم تدی رو بغل کرد.

بعد هم پارسا اومد که کنار آوینا بخوابه.

بعد هم اصلا داستان کلا تغییر کرد.

و  کل ماجرای بالش و زیر انداز و خواب آلودگی به اینجا ختم شد.

و در نهایت آوینا ساعت دو نصفه شب پس از خاموش شدن تمام چراغ ها و اطمینان از اینکه همه به خواب رفته اند، تصمیم گرفت بخوابه.

آلرژی نوشت: آوینا ازخوردن ماست امتناع میکنه و برای ماست خوردنش باید فکری کنیم. ولی به شدت طالبی دوست داره.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

♥ نیم وجبی ♥
21 اردیبهشت 92 0:33
هزار ماشالله چقدر ناازهبه ما هم سربزنین خوشحال میشیم


ممنون عزیزم. کسری عزیزم رو ببوس.
مامان آنی
23 اردیبهشت 92 14:22
یه جورایی مثل ویانای من


بله مثل اینکه همه این موجودات دوست داشتنی دستشون توی یک کاسه است.
لیلا اذری
29 اردیبهشت 92 0:59
عزیزدلم .ببوسش از طرف من