آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 28 روز سن داره

بهار زندگی من

جنگولک بازی جدید!!!

این روزها اگه با آوینا صحبت کردید و متوجه شدین صداشو نمی شنوید، اصلا به گیرنده های خود دست نزنید. گوش شما اشکالی پیدا نکرده. آوینا یاد گرفته بدون صدا حرف بزنه. من نمی دونم این کارو از کجا یاد گرفته!!! ...
6 بهمن 1392

هوو خانم

من و شهرام مشغول صحبت کردن بودیم و آوینا هم اون وسط مَسَط ها، هرگونه جنگولک بازی از خودش در می آورد تا حواس ما رو به سمت خودش جلب کنه. وقتی موفق نشد، گفت: مامان ..... پی پی. نگاهش کردم و از چشم های خندونش فهمیدم قضیه الکیه و میخواد منو از جا بلند کنه. وقتی دید نقشه اش عملی نشد، در کمال ناباوری شروع کرد به زور زدن. البته موفق نشد پی پی کنه ولی موفق شد حرف زدن من و شهرام رو متوقف کنه، چون جفتمون از خنده منفجر شدیم.
2 بهمن 1392

آوینا و سایه اش

اولین بار جلوی در تراس نشسته بود که متوجه سایه ی دستش روی دیوار شد و پرسید: این چیه؟ بهش گفتم این اسمش سایه است.   الان دیگه با سایه اش دوست شده و باهاش حرف میزنه و بازی میکنه.   سایه ..... بیا (می دونه وقتی حرکت میکنه سایه هم باهاش حرکت میکنه)   سایه....... پشتمه .   دستم ..... سایه (با دستش شکلک در میاره و سایه ی دستشو روی دیوار می بینه و میخنده).   پ.ن : برای آموزش سایه و بازی با سایه ها یک سری عکس گذاشتم. پ.ن 2: یک کتاب هم در این زمینه وجود داره که می تونید اینجا ببینید. بازی با سایه ها برای بچه ها خیلی هیجان انگیزه. می تونید شما با دستتون یک شکلی رو بسازین و ا...
29 دی 1392

فرشته های بی بال در خانه ی ما

آوینا یاد گرفته دستاشو بالا ببره و دعا کنه. بعضی وقتها ازش میخوام برام دعا کنه. وقتی دستاشو برای دعا بالا میبره و زیر لبی یک چیزایی میگه تمام وجودم از عشق لبریز میشه، اصلا انگار وجود خدا و لطفشو از نزدیک احساس میکنم . احساس وصف نشدنی و عجیبیه. این فسقلی ها واقعا فرشته هستن.   ...
10 دی 1392

خراب کاری

از مامان روایت است: زمانیکه توی آشپزخونه مشغول ظرف شستن بودم  آوینا به کمک یک عدد چهارپایه دستشو به بالای کابینت رسوند و قابلمه ای که توش شیر بود رو روی خودش خالی کرد.   پ.ن: حیف که نبودم از ابعاد این فاجعه عکس بگیرم. شما خودتون یک عدد آوینا و آشپزخونه ی شیری رو تصور کنید.
5 دی 1392

عشق نارنگی

آوینا به تازگی یاد گرفته، نارنگی پوست بگیره.     اوایل دستشو آنقدر فشار میداد که نارنگی تبدیل به یک چیز لهیده و غیر قابل خوردن میشد. اما الان خیلی شیک و تمیز نارنگی پوست میگیره. خلاصه الان همه چیز خوب شده غیر از اینکه من نمی دونم چجوری باید بهش یاد بدم که همه ی نارنگی های ظرف میوه رو نباید پوست گرفت!   ...
5 دی 1392

آوینای مهربون

دوستی با حیوانات، بخصوص پرنده های محله، از قدیم الایام توی خونه ما رسم بوده و هست. همیشه پشت پنجره اتاق ها، نون خشک و ارزن و گندم برای پرنده های محله توزیع می شود. طبیعتا این اخلاق به آوینا هم سرایت کرده، منتها یک کم اشتباهی سرایت کرده. آوینا هر وقت که فیلش یاد هندوستان میکنه، قوطی گندم ها رو برمیداره و میبره پشت در تراس و همونجا گندم میپاشه. قیافه من:   قیافه ی کبوتر ها، گنجشک ها در حسرت گندم:  ...
6 آذر 1392