آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 29 روز سن داره

بهار زندگی من

بدون عنوان

1392/4/24 0:00
نویسنده : شادی
320 بازدید
اشتراک گذاری

امروز رفتم توی تراس تا لباس های شسته شده رو پهن کنم، آوینا هم طبق معمول به خیال اینکه قراره آب بازی کنیم دنبالم اومد.

توی تراس یک فروند ملخ بود و من برای اینکه آوینا رو با حشرات و حیوانات آشتی بدم، شروع کردم با ملخه معاشرت و خوش وبش کردن و... . آوینا هم نگاهش میکرد. بعد یک دفعه نمی دونم چی شد که یهو آوینا جیغ زد و رفت طرف در تراس و ملخه هم خدا ازش نگذره، پرید سمت من.

خوب به منم حق بدین !!! مگه آدم چقدر می تونه خودشو کنترل کنه؟؟

منم جیغ زنان دویدم سمت در تراس.خنثی


 

توضیح نوشت: ما امشب به مدت دو روز میریم اصفهان و سپس از اونجا میریم ولایتمون. در اولین فرصت خدمت می رسیم و تعریف می کنیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان تینا و رایان
25 تیر 92 16:36
هاهاها..ناف ما خانوما رو با ترس از حشرات بریدن...خوش بگذره خانومی..حالا ولایت شما کجا هست؟


مرسی شادی جان. میریم تهران عزیزم.
نفیسه
25 تیر 92 18:03
عزیزمممممممممم...خب حق داره آوینا جونقربونش برممامان جون ما هم اصفهانی هستیم ها(بادرود)شما چی؟


خیلی ازآشنایی تون خوشبختم. من اصفهانی نیستم . همسرم هم همین طور. وی همسرم سالهای طولانی اصفهان زندگی کرده و اینجا دوستان زیادی داره. من تهرانی هستم.
آمنه
25 تیر 92 18:24
به نظرم اسم وبلاگ رو عوض کن بذار فون استان بوق...........!!

این دفعه رفتم ولایت یه قورباقه واستون می فرستم باهاش بازی کنین راه بیفتین


فون استان بوق؟؟؟؟؟ یعنی چی ؟؟؟
قربون دستت. من از موجوداتی که ییهو می پرن خیلی خوشم نمیاد.
آمنه
27 تیر 92 18:11
فون: پوشش جانوری منطقه
بوق: صدای سانسور اسم استان مربوطه!!!


آهان از اون نظر.خوب چه کار کنیم خودت می دونی که اینجا سوژه کمه.
آمنه
27 تیر 92 18:28
هوینجوری! !!آخه عکس و توضیحات جونورا زیاد شده!