آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بهار زندگی من

ترک اعتیاد (قسمت دوم)

1392/5/2 19:28
نویسنده : شادی
322 بازدید
اشتراک گذاری

امشب یک شیر تپل براش درست کردم و بردمش توی اتاق تا بخوابه. شیرو تا تهش خورد و بعد هم اعتراض کرد که کمه. وقتی دوباره براش درست کردم، نخورد. بعد هم اشاره کرد تا یکی یکی عروسک ها رو بیارم به رختخوابش تا بهشون شیر بده.  به تدی کوچولو و جوجو و خرسی و کوفت و بیب و بیب و بیب و....... تا شعاع 3 متری به هر جونوری جلوی چشمش بود شیر داد. حتی به نوار چسب پنج سانتی.

دوباره یک نگاه به پستونکش کرد و زد زیر گریه.

گذاشتمش روی پام آروم شد ، یک کم غر زد و برای خودش لالایی خوند. دوباره پا شد زد زیر گریه.

زمانی که آوینا همچنان گریه میکرد و من در حال ذکر غلط کردم بودم، بابا از اتاق بغلی  چند تا تقه زد به دیوار. آوینا ساکت شد و تدی رو بغل کرد و خوابید.

امشب داشتم فکر میکردم واقعا کار درستی کردم یا نه؟؟!!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

آمنه
3 خرداد 92 18:49
خدا بهت صبر بده خواهر

تحمل کن شما می تونید موفق شید!


ممنون.