تکنولوژی در آغوش آوینا
امروز تبلت دستم گرفتم تا در مورد مطلبی یک کم سرچ کنم. آوینا خانم هم طبق معمول خودشو رسوند و تبلت رو از دستم گرفت. منم در این فاصله دکمه پاورش رو خاموش کردم تا مطلبم رو از دست ندم. یک کم این ور و اون ورش کرد و دکمه پاورش رو پیدا کرد و فشارش داد و صفحه روشن شد. اما چون پترن داشت زود خاموش شد. خلاصه چندین بار این کار رو انجام داد ولی به نتیجه نرسید. در آخر کار هوشمندانه ای کرد. تبلت رو داد به من و خودش هم به طرز موذیانه ای اومد کنارم تا ببینه من چه کار می کنم .
این داستان همین جا به پایان رسید. چون من دیگه ادامه ندادم و بساطشو جمع کردم. فسقلی فکر کرده خیلی زرنگه.
امروز داشتم عکس های یکی از کتاب های حیوانات رو براش می گفتم تا رسید به میمون. آوینا هم خیلی قشنگ تکرار کرد میمون.
امروز اولین روزی بود که آوینا ماست خورد. اونم در حد نوک قاشق. پیش بریم ببینیم چی میشه!!
خدایا . خیلی استرس داشتم. فعلا که علامت خاصی نشون نداده. ولی از عصر چند بار به سکسکه افتاد.
موبایل آوینا
آوینا یک موبایل اسباب بازی داره که یکی از اسباب بازی های محبوبش هست. یکی دو تا از دکمه های موبایلش رو کنده بود. بقیه اش رو هم ما کندیم تا یک وقت نخوردشون. اما آوینا با زبون زدن به صفحه ، بازم صداشو در میاره.
امروز عصر نمی دونم چی شده بود که صداش مثل حالتی که اتصالی کرده باشه قطع نمیشد. آوینا هم از این وضعیت تعجب کرد و موبایلش رو ول کرد و رفت به باباش چسبید.چند ثانیه بعد دوباره رفت سراغش و یک کم بالا و پائینش کرد.کم مونده بود با دمپایی بزنه روی موبایل. خیلی صحنه خنده داری بود. یک جورایی از اینکه صداش قطع نمیشد مستاصل شده بود.