سالی که گذشت (قسمت چهارم)
شب یلدا
امسال شب یلدا رو با دخترم گذروندیم. مهمونی خونه ما بود. دایی محسن مهربون هم از تهران آمد. یک لباس هندوانه ای هم براش خریده بود. شب قبلش هم با کمک هم یک کلاه هندوانه ای براش درست کردیم که ست قشنگی با لباسش داشت.
این سفره ای بود که به افتخار آوینای عزیزم و دایی محسن و همسر عزیزم چیدم.
آوینا هم کلی بغل مهمون ها رقصید و دست زد و خندید ولی موقع عکس گرفتن!!!!!!!!
قربونت برم هندونه من.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی