آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بهار زندگی من

کلمات جدید

1392/8/10 21:53
نویسنده : شادی
255 بازدید
اشتراک گذاری

بابا شَمَل: بابا شهرام

آبو شیری: آب لیمو شیرین

پتو

گوشت 

پ.ن: تعدادی از دوستان بابت بازی آوینا و آنی جلوی در آپارتمان اظهار نگرانی کرده بودند که باید بگم، فضای جلوی آپارتمان ها با یک در شیشه ای از فضای راه پله ها جدا میشه و در واقع بچه ها توی یک فضای بسته بازی می کنند و اصلا جای نگرانی نیست.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

شازده امیر و رها بانو
10 آبان 92 0:42
ای جونم به این بیانات شیرینت جیگر شادی جان دختری دیگه داره راه میافته تو حرف زدن
آمنه
10 آبان 92 11:11
نگرانیمون برطرف شد خواهر!
شبنم
10 آبان 92 13:20
سلام شادی خانوم..منم شبنم هستم و از وبلاگ شادی جون مامان تینا و رایان، با وبلاگ شما اشنا شدم.. شاید حدود ساعت یازده و نیم بود که اومدم ابنجا! و بدون اینکه خودم متوجه بشم، الان دیدم که دو ساعت گذشته و من داشتم تمام پست های شما رو از آخر به اول می خوندم.. با وجودی که ساعات زیادی رو نت نیستم و گاهی حتی ماه ها فرصت نمی شه که به دوستان خودم هم سر بزنم! اما گاهی پیش می یاد که قلم بعضی از مامان ها و خاطرات و عکس های زیبایی که برای دلبندهاشون به یادگار می ذارن، من رو جذب خودش می کنه! شادی مامان تینا و رایان، و حالا هم شما جز این دسته از مامان ها بودید.. هزار ماشالله به دختر ناز و شیرین تون..از خوندن شیطنت ها و وروجک بازی هاش لذت بردم!..ارزو می کنم همیشه همیشه سالم و خوشبخت باشه! دو تا از پست هاتون برام خیلی جالب بودن (یکی اون مراسم تاجگذاری! آوینا و پسرعموش پارسا با درهای قابلمه!!..و یکی هم بازی چند ساعته آوینا با کارتن شیرخشک هاش! و توضیحات و حرف هایی که شما توی اون پست نوشته بودید)...تجربه ها و دنیای شما مامان ها خیلی ناب و دلپذیره!..واسه من که نشد، ولی از ته دلم آروز می کنم که همیشه این عروسک های خوشگل تون، در کنار خودتون لبریز از آرامش و سعادت و سلامتی باشن..خوشحالم از اشنایی تون
مامان تینا و رایان
10 آبان 92 21:39
شیرین زبون کوچولو بووووس