آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 29 روز سن داره

بهار زندگی من

چُغُلی

1392/6/15 2:38
نویسنده : شادی
373 بازدید
اشتراک گذاری

امروز شهرام، آوینا رو بُرد حموم و وقتی بیرون آمدند، آوینا گزارش داد:

 

 

ماما...............بابا......................آبا......................دا

(یعنی: ماما، بابا توی حموم آب داغ ریخت روی من)



پ.ن 1: زمانیکه توی حموم بودن، دایما صدای آوینا رو می شنیدم که میگفت: دا (داغ)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

سمیرا
15 شهریور 92 2:33
سلام شادی جونم خوبی ذختر عزیزم خوبه
دلم براتون یه ذره شده
از طرف دختر با حالتو محکممممممممممممم ببوس
منم دیگه نمیرم تاپیک شما و مینا و من بودید که مننم دیگه نمیرم
اما از اینکه دیدمتون خوشحالم
ببخشید برات نظر نمیذارم
به خدا وبلاگو دنبال میکنم ولی نظر نمیذارم اولا سارینا نمیذاره بعد هم با عجله درگیر مطالعه کتابهای روانشناسی و بازی کودک هستم
کارگاه مادر و کودک هم برقرار شده و درگیر برنامه و کارها هستم
کلا شرمنتدم عزیزم
ایشالا همیشه شاد باشی


سلام سمیرا جون.
ایشالله کارگاه مادر و کودک زیر دوسال هم برقرار کنید که ما هم پایه هستیم.
الناز مامان طاها
15 شهریور 92 2:53
آوینا جون تا بلایی سرت نیومده واسه حموم رفتن هم اعلام استقلال کن


آره والله الناز جون
مامان تینا و رایان
15 شهریور 92 6:21
ای جوووونم قربونت برم حرف ماما طاها خیلی باحال بود


آره منم خیلی خندیدم.
فرزانه
16 شهریور 92 1:10
الهی بمیرم میرفتی نجاتش میدادی


آمنه
16 شهریور 92 23:57
شازده امیر و رها بانو
17 شهریور 92 1:41
ای جونم شادی جان من اگه جای شما بودم حتما یه دخالتی میکردم


بعدش از شهرام پرسیدم که جریان چی بود. قسم خورد که آوینا به آب با هر دمایی میگفته داغ