آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

بهار زندگی من

دود دورو دود. دود دورو دود. یک خبر خوب!

1392/5/2 19:26
نویسنده : شادی
457 بازدید
اشتراک گذاری

امروز آوینا رو طبق معمول با محسن (که جا داره اینجا از زحمات و صبرش  تشکر کنم) بردیم پیش دکترش.

دکتر با بررسی علائمش گفت که رفلاکسش خوب شده ولی فعلا باید داروهاشو تا پایان سه ماه ادامه بده . بعد هم یک برنامه سه ماهه برای قطع داروهاش داد. یعنی وقتی اینو گفت می خواستم بپرم بغلش بوسش کنم.

یک معاینه دقیق هم روش انجام داد و گفت همه چیز خوب و عالی است. اصلا انگار خود دکتر هم فهمیده بود می خوام  از خوشحالی بپرم بغلش. چون هی می گفت خیلی خوب، عالی، خیلی خوب .... .

چه آدمایی پیدا میشن!!! حالا درسته دکتر خوبیه ولی باید حدشو بدونه!!

 

هیچ خبری به اندازه این نمی تونست خوشحالم کنه. یک جوری انگار خبر موفقیت خودمو توی یک چالش سخت شنیدم. خدایا شکرت.

من از شهرام خواهش کردم که بیماری آوینا رو به انرژی های من بسپره و یک جورایی شنیدن این خبر قدرتمندترم کرد. 

 و اما شیطونی های آوینا

تلاش برای روشن کردن ماشین، در نبود دایی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آنی
6 خرداد 92 15:25
ای جانم چه دخمل نازی
من هم خوشحالم که رفلاکسش خوب شد
عزیزم من هم با افتخا لینک تون کردم


مرسی آنی جان. واقعا خبرخوشحال کننده ای. نمی دونی چه پوستی از من توی این یکسال کنده شد.
آمنه
6 خرداد 92 16:08
چه خوب چه عالی

پس دیگه می تونم شوتش کنم هوا !!

تاب تابش بدم و بچرخونمش!



نه دیگه به این شدت.
فرزانه
13 شهریور 92 2:42
خدایا صد هزار مرتبه شکرت


مرسی فرزانه جون. یک روز برای پارمیس گلم
مامان تینا و رایان
18 شهریور 92 11:50
میفهمم منم با رفلاکس رایان البته رفلکس کلیه هاش خیلی عذاب کشیدم