دود دورو دود. دود دورو دود. یک خبر خوب!
امروز آوینا رو طبق معمول با محسن (که جا داره اینجا از زحمات و صبرش تشکر کنم) بردیم پیش دکترش.
دکتر با بررسی علائمش گفت که رفلاکسش خوب شده ولی فعلا باید داروهاشو تا پایان سه ماه ادامه بده . بعد هم یک برنامه سه ماهه برای قطع داروهاش داد. یعنی وقتی اینو گفت می خواستم بپرم بغلش بوسش کنم.
یک معاینه دقیق هم روش انجام داد و گفت همه چیز خوب و عالی است. اصلا انگار خود دکتر هم فهمیده بود می خوام از خوشحالی بپرم بغلش. چون هی می گفت خیلی خوب، عالی، خیلی خوب .... .
چه آدمایی پیدا میشن!!! حالا درسته دکتر خوبیه ولی باید حدشو بدونه!!
هیچ خبری به اندازه این نمی تونست خوشحالم کنه. یک جوری انگار خبر موفقیت خودمو توی یک چالش سخت شنیدم. خدایا شکرت.
من از شهرام خواهش کردم که بیماری آوینا رو به انرژی های من بسپره و یک جورایی شنیدن این خبر قدرتمندترم کرد.
و اما شیطونی های آوینا
تلاش برای روشن کردن ماشین، در نبود دایی.