آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

بهار زندگی من

اولین عشق آوینا

1392/12/4 1:17
نویسنده : شادی
340 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از مسافرت چندین روزه، و به محض ورود به خانه، آوینا پرسید:

پَنگو (پنگوئن) کو؟

بعد هم رفت توی اتاق و پنگو رو آورد و گفت:

دوسِش دارم......

 

بعد از ماچ و بغل و این حرفا، یک جعبه دستمال کاغذی آورد و جلوی پنگو گذاشت و گفت:

بُخور......... بازم بیارم؟؟؟

 

من: خنثی

پنگو:خنثی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

آمنه
4 اسفند 92 11:55
جووووووووووووووووووووووووووووووون
فرزانه
4 اسفند 92 14:36
هههههههه جونم ماشالله بزرگ شده
مامان تینا و رایان
4 اسفند 92 15:59
عزیززمممم ماشالا به این همه شیرین زبونی
مامان آوا
4 اسفند 92 18:41
ای جان چه دختر مهربونی، ببین مامان و باباشو چقدر دوست داره
مامان آوا
4 اسفند 92 18:51
احتمالاً نظرم اشتباه خوانده میشه اصلاح می شود: پنگوئنشو که اینقدر دوست داره ببین مامان و باباشو چقدر دوست داره خرابتر شد
مامان بهار
5 اسفند 92 21:09
الهی خودتو و عشقتو بگردم خوشــــــــــــــــــــــگل من
لیلا
5 اسفند 92 22:49
عزیزم به خونه خوش اومدی.از ته دل آرزو میکنم فقط صدای شادی و خنده از خونتون بیاد.....بوس بوس بوس
مامان سهند و سپهر
7 اسفند 92 10:21
عزیزممممممممممممم
آویسا
29 مرداد 93 12:15
شادی
پاسخ