امشب آوینا بعد از اینکه شیرشو خورد اول با چشمای باز شروع کرد به خر و پُف کردن (با صدای خاپیش خاچیش)، که یعنی مثلا من خوابم. بعد هم دست انداخت گردن منو و گفت: مامانِ منه..... من و شهرام کلی براش ذوق کردیم. وقتی دید خیلی با استقبال مواجه شده، شونصد بار گفت: مامانِ منه..... مامانِ منه..... مامانِ منه..... مامانِ منه..... مامانِ منه..... بعد گفت : بابای منه...........بابای منه...........بابای منه........... بعد هم رفت اتاق محسن و گفت: دادای منه...........دادای منه...........دادای منه........... خلاصه که نصفه شبی ما سه تا رو کلی مشعوف کرد. پ.ن: شهرام ، از دوشنبه شب اومده &nbs...