آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

بهار زندگی من

روش خوابوندن عروسک ها

* تمامی بالش ها رو میاره. * تمام عروسک ها و اسباب بازی هایی که قابلیت خوابونده شدن دارند را روی بالش میذاره. * پاشو تکون میده . * با دستش میزنه پشت عروسک ها و میگه پیشششش پیششششش * دایما خم میشه و بوسشون میکنه.   آخرش هم اینا نمی خوابن. عین همون بلایی که سر ما درمیاره !!!!!! ...
18 مهر 1392

آوینای مردم آزار

توی حیاط آپارتمان خونه ی مامان اینا دارن یک آلاچیق درست می کنند. دیروز آقای جوشکار داشت مراحل نصب رو انجام میداد. محسن تعریف میکنه: آوینا از پشت پنجره (البته از پشت توری) داد زد: عمو .... عمو.... عمو... آقای جوشکار دست از کار کشید و این ور و اون ورشو نگاه کرد ولی چون آوینا پشت توری بود، نمی تونست ببیندش. دوباره آوینا: عمو.........عمو.........عمو........ آدا با دادا خا نی .......... آقای جوشکار:    پ.ن:خونه مامان اینا طبقه سومه. پ.ن 2: احتمالا آوینا داشته نظراتش رو در مورد نصب آلاچیق میگفته.   ...
18 مهر 1392

آوینا خانم کدبانو

در ادامه آموزش های مامان جونی، آوینا یاد گرفته که ظرف بشوره. که البته روش ظرف شستنش هم از نوع وسواسی و محکم کاریه. به این ترتیب که ظرف ها و قاشق و چنگال های تمیز رو از داخل جا ظرفی بر میداره و میگیره زیر شیر آب و دوباره میزاره سر جاش.  ...
18 مهر 1392

اولین دوست آوینا

آناهیتا (به قول آوینا ، آنی) به جرات اولین دوست آویناست که دقیقا 5 ماه ازش بزرگتره.. همسایه دیوار به دیوار خونه ی مامان اینا هستن و روزی چند بار همدیگه رو می بینند و با هم لاو می ترکونن.  امشب آنی مهمون ما بود. بچه ها وقتی باهم هستند، رفتارهایی از خودشون نشون میدن که کمک میکنه بیشتر بشناسیمشون. وقتی براشون چوب شور آوردم، هر دو مثل خانم نشستند و خوردند. حتی توی دهن همدیگه هم میذاشتن. به گفته مامان آنی، آنی خیلی بد خوراک و بد غذاست ولی با آوینا 4 تا چوب شور خورد.     وقتی آوینا اسباب بازی آنی رو میخواست، یک اسباب بازی براش می آورد و اونی که دست آنی بود رو یواش ازش می گرفت.    وقتی ب...
16 مهر 1392

روز جهانی کودک

روز جهانی کودک رو به همه ی فسقلی های نازنین و دوست داشتنی، بخصوص دوستان وبلاگی آوینا تبریک میگم. رهای عزیزم و امیر جان که دیگه برای خودش مردی شده. ایلیای عزیزم آرتین گل سهند و سپهر مو فرفری شیرین رایان جیگر طلا و تینا خانم که برای خودش خانمی شده باران گلم طاها جونم پارسای دوست داشتنی آرش عزیزم پریسا خانم گل   پارمیس نازنینم    روزتون مبارک   خدایا ، به حق دل پاک بچه ها و دل شکسته ی پدر و مادرهاشون، همه ی بچه های مریض رو شفا بده. آمین! ...
16 مهر 1392

ترانه درخواستی

آوینا و دایی محسن که به هم میرسند،  به صورت خود جوش بساط رقص و شادی راه میفته. به این ترتیب که محسن با دست روی میز، و یا هر چیزی که بشه ازش صدا درآورد، ضرب میزنه و میخونه و آوینا هم حرکات موزون انجام میده. امشب هم طبق روال معمول، محسن شروع به خواندن کرد آوینا: دادا .............. آئوش محسن: چی؟؟  و دوباره به خواندن ادامه داد.   آوینا:دادا ................آئوش محسن: آهان...... آهویی دارم خوشگله؟؟؟؟   آوینا : تائید با تکان سر.   و دوباره محسن: آهویی دارم خوشگله، فرار کرده زدستم دوریش برایم مشکله، کاشکی اونو میبستم ای خدا چه کار کنم، آهومو پیدا کنم ای چه کنم، وای چه ...
13 مهر 1392

رعایت اصول بهداشتی

مامانم به آوینا یاد داده که خودش دستشو بشوره. یک چهار پایه جلو ظرفشویی، یک کم مایع دستشویی، بعد هم مالش دست ها، بردن دست ها زیر شیر آب، باز و بسته کردن شیر آب، شستن و آب کشی دست ها، دوباره تقاضای مایع دستشویی، دوباره مالش دست ها، بردن دست ها زیر شیر آب، دست زدن به قاشق و چنگال های توی جا ظرفی،دوباره باز و بسته کردن شیر آب، دست زدن به مایع ظرفشویی و اسکاج  و..... هزار تا کار بی ربط به شستن دست.       به مامانم و آوینا میگم : آخه این چه وضع دست شستنه؟؟؟؟ مامان میگه: خیلی بامزه دستشو میشوره. آوینا هم ظاهرا اشکالی نمیبینه!!!   ...
13 مهر 1392

روز هیجان انگیز ما

امروز صبح طی یک حرکت خودجوش ، من و آوینا تیپ آبی زدیم و به همراه مامان جونی، رفتیم پارک که توپ بازی کنیم.     بعد کم کم حواس آوینا از توپ بازی پرت شد و رفت سراغ حوض آب بعد کودک درون مامان جونی پیشنهاد داد که توپ رو بندازیم توی حوض و با ایجاد موج، حرکتش بدیم.   بعد هم بساط نون و پنیر آوینا .    بعد رفتیم سراغ سرسره ها در اثر هیجانات بیش از حد سرسره بازی آوینا، منم جو گیر شدم  و بی خیال نگاه عابران و رهگذران، (که البته مطمئنم اونا هم ته ته دلشون دوست داشتن جای ما بودن)، منم با آوینا سُر خوردم. دیدم کودک درون مامان جونی هم بدجوری داره وول وول...
12 مهر 1392

18 ماهگی

          با یک روز تاخیر، امروز برای مراقبت های ماهانه و واکسن 18 ماهگی آوینا، رفتیم مرکز بهداشت. قد: 86 وزن: 12/100 دور سر: 48     قبل از واکسن زدن بعد از واکسن زدن.    بعدش با دایی محسن رفتیم پارک   آوینا و مامان شادی در حال ماچ و بوسه از لای میله ها   صبحانه خوردن (نون و پنیر) از لای میله ها       از وقتی اومدیم خونه یک کم پاش درد میکرد و هر از گاهی پاشو میگرفت، الان خوابیده ، ولی توی خواب ناله میکنه. امیدوارم زود خوب بشی شیرینم.    بعدا نوشت: ...
12 مهر 1392