آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

بهار زندگی من

باز هم آوینا و پارک

1392/5/2 19:24
نویسنده : شادی
646 بازدید
اشتراک گذاری

امروز من و مامان و بابا و آوینا رفتیم پارک. رفتیم پارکی که همیشه بابا،  آوینا رو میبره.

اول اینکه آوینا تند و تند لباس پوشید و رفت بیرون در و کلی از هیجانش جیغ و ویغ کرد تا ما هم کفش بپوشیم و بریم.

 

بعد هم تا مامان در آسانسور رو باز کرد سریع رفت داخل تا جا بگیره.

 

توی مسیر پارک بازی بچه ها، یک حوض خیلی پهن و قشنگ هست که کلی هم آدم اطرافش نشسته بودند و صفا می کردن. آوینا هم اصرار که منم می خوام لب آب با بشینم.

 

با کلی خواهش و التماس از لب حوض بلندش کردیم و رفتیم سمت محوطه بازی بچه ها.

 

توی راه آوینا می خواست مزاحم نوامیس مردم بشه که با وساطت بابام قضیه ختم به خیر شد.

 

بعد از کلی تاب بازی و سرسره بازی، با جنگ و خونریزی برگشتیم خونه. توی مسیر من یک خرید کوچولو داشتم و ازشون جدا شدم. یک ربع بعد که برگشتم، توی حیاط با این صحنه روبرو شدم!!!!

دیگه خودتون تصور کنید که پایان این ماجرا چی شد!!!!!!!!!

 

اینم حسن ختام شیطونی های امشب. نمایش ویژه قبل از خواب!

 

 

یک صحنه جالب هم توی پارک دیدم که دلم نیومد عکسشو نزارم.

خنثی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

آمنه
9 خرداد 92 0:39
جووووووووووووووووووووووووووونم

این دختره عقشه منه!

بووووووووووووس

با اینکه دلم واسه جفتتون به خصوص مامان خوشگلش تنگ شده اصلا دلم نمیاد بگم بیاین ببینمتون!!

دوست دارم بگم من می رم رشت بیاین اونجا ببینمتون

مرسی عزیزم. ما هم دلمون برات تنگ شده و خیلی دوست داریم بری رشت و اونجا بیاییم پیشت.

آمنه
9 خرداد 92 0:43
وای شادی عزیزم قربونش برم چه ناز تر شده آوینا جونم
مامان نازی و یاسی
9 خرداد 92 0:49
جای من ببوسیدش این شیطون خانم رو
با افتخار ما هم شما رو لینک کردیم


ممنون از لطفت گلم.
نفیسه
9 خرداد 92 1:19
سلام...ماشااالله چقدر نازه این آویناجیگر..اگه برای تبادل لینک موافق بودید به وبلاگ پسر من هم سربزنید


ممنون عزیزم. حتما .