مهمانان نوروزی - قسمت دوم
عصر دوشنبه اهواز رو به مقصد دیلم ترک کردیم. حال و احوال مهمون ها (عسل و زهرا) هم علیرغم اینکه کمی بیحال بودن،به نظر می آمد رو به بهبوده.
توی راه نزدیک هندیجان توقف کردیم و چای خوردیم که خیلی چسبید.
شب رسیدیم دیلم و اول رفتیم یک دستی به آب زدیم . ولی چون باد شدیدی می وزید زیاد نتونستیم کنار ساحل بمونیم و ترجیح دادیم اول یک سرپناه برای شب پیدا کنیم.
همون شب عسل دوباره علایم تب و بیماری رو نشون داد که تونستیم با دارو رفعش کنیم.
صبح سه شنبه روز بهتری بود. اول یک گردش کوتاه توی بازار انجام دادیم. بعد هم رفتیم کنار ساحل.
عسل یک دوست پیدا کرد (حنا خانم) و هردوشون مشغول باربی بازی شدن و سر دختر من بی کلاه موند.
آوینا در شکایت از اینکه چرا باهاش بازی نمیکنن اومد پیشم و گفت: مامان من بزرگ شدم. من:
آب بازی در خلیج فارس
بعد از آب بازی و جیغ و دست و هورای فراوان سوار شدیم و خوشحال به سمت اهواز حرکت کردیم.
ادامه دارد....