آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

بهار زندگی من

مهمانان نوروزی - قسمت دوم

1393/1/16 20:25
نویسنده : شادی
1,005 بازدید
اشتراک گذاری

عصر دوشنبه اهواز رو به مقصد دیلم ترک کردیم. حال و احوال مهمون ها (عسل و زهرا) هم علیرغم اینکه کمی بیحال بودن،به نظر می آمد رو به بهبوده.

 

 

 

 

توی راه نزدیک هندیجان توقف کردیم و چای خوردیم که خیلی چسبید.


شب رسیدیم دیلم و اول رفتیم یک دستی به آب زدیم . ولی چون باد شدیدی می وزید زیاد نتونستیم کنار ساحل بمونیم و ترجیح دادیم اول یک سرپناه برای شب پیدا کنیم.

همون شب عسل دوباره علایم تب و بیماری رو نشون داد که تونستیم با دارو رفعش کنیم.

صبح سه شنبه روز بهتری بود. اول یک گردش کوتاه توی بازار انجام دادیم. بعد هم رفتیم کنار ساحل.

 

 

 

 عسل یک دوست پیدا کرد (حنا خانم) و هردوشون مشغول باربی بازی شدن و سر دختر من بی کلاه موند. 

آوینا در شکایت از اینکه چرا باهاش بازی نمیکنن اومد پیشم و گفت: مامان من بزرگ شدم. من:تعجب

  آب بازی در خلیج فارس

 

 

بعد از آب بازی و جیغ و دست و هورای فراوان سوار شدیم و خوشحال به سمت اهواز حرکت کردیم.

ادامه دارد....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

آمنه
16 فروردین 93 20:40
همیشه به گردش عزیزم ای جون چه خوشتیپ دخملی بوس فراوان واسه جفتتون
شادی
پاسخ
دایی محسن
17 فروردین 93 0:57
ای جونم نفس دایی
شادی
پاسخ
مامان تینا و رایان
17 فروردین 93 8:47
چه ذوقی کرده موقع آب بازی ای جونم شادی جون خصوصی
شادی
پاسخ
آره خیلی زیاد
مامان سهند و سپهر
17 فروردین 93 9:38
عسیسسسسسسسسسسم دخملمون دیگه بزرگ شده مامانی
شادی
پاسخ
بله دیگه. مامان ها حواسشون نیست.
مامان فرخنده
17 فروردین 93 11:42
واي آوينا جون خيلي خوشملي عسل خانم