مهمانان نوروزی -قسمت اول
نوروز 93 برای ما خیلی خاص بود. اول اینکه اولین بار بود که لحظه تحویل سال خونه خودمون بودیم (سالهای قبل تهران بودیم). دوم اینکه مهمان نوروزی داشتیم (زهرا، عمار و عسل دخترشون) .
زهرا و عمار از هم دانشکده ای ها و دوستان خوبِ دوران لیسانس من بودن و بعد از فارغ التحصیلی هم دوستان خوبم باقی موندن. خلاصه به ما افتخار دادن و به دیدنمون اومدن.(در مورد سفر کرمانشاه اینجا گفته بودم)
طفلکی ها تمام طول مسیر کرمانشاه - اهواز اینجوری اومدن.
بعد از چندین ساعت سفر خسته کننده، حدود ساعت 12:30 شب (دوشنبه) رسیدن اهواز ولی اینقدر خسته بودن که حتی نتونستن شام بخورن. تا اینجا هر چی بود قابل تحمل بود.
از حدود نیمه شب زهرا و عسل با دل درد و حالت تهوع بیدار شدن و تا صبح گلاب به روتون. صبح بردیمشون دکتر. برای هر دوشون سِرُم و آمپول و .... تجویز شد و دکتر گفت، یک ویروس 48 ساعته است و جای نگرانی نیست.
عصر دوشنبه با تصور اینکه ویروس دست از سرمون برداشته، راهی دیلم شدیم.
ادامه دارد....