آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

بهار زندگی من

مهمانان نوروزی -قسمت اول

1393/1/12 17:59
نویسنده : شادی
377 بازدید
اشتراک گذاری

نوروز 93 برای ما خیلی خاص بود. اول اینکه اولین بار بود که لحظه تحویل سال خونه خودمون بودیم (سالهای قبل تهران بودیم). دوم اینکه مهمان نوروزی داشتیم (زهرا، عمار و عسل دخترشون) 

زهرا و عمار از هم دانشکده ای ها و دوستان خوبِ دوران لیسانس من بودن و بعد از فارغ التحصیلی هم دوستان خوبم باقی موندن. خلاصه به ما افتخار دادن و به دیدنمون اومدن.(در مورد سفر کرمانشاه اینجا گفته بودم)

طفلکی ها تمام طول مسیر کرمانشاه - اهواز اینجوری اومدن.

 4.gif

31.gifبعد از چندین ساعت سفر خسته کننده، حدود ساعت 12:30 شب (دوشنبه) رسیدن اهواز ولی اینقدر خسته بودن که حتی نتونستن شام بخورن. تا اینجا هر چی بود قابل تحمل بود.

از حدود نیمه شب زهرا و عسل با دل درد و حالت تهوع سبز بیدار شدن و تا صبح گلاب به روتون. صبح بردیمشون دکتر. برای هر دوشون سِرُم و آمپول و .... تجویز شد و  دکتر گفت، یک ویروس 48 ساعته است و جای نگرانی نیست.

 

عصر دوشنبه با تصور اینکه ویروس دست از سرمون برداشته، راهی دیلم شدیم.

ادامه دارد....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

آمنه
15 فروردین 93 17:56
چه خوب که مهمونای دوست داشتنی داشتین الان خوبین عزیزم؟
شادی
پاسخ
خوبیم. خوبیم. خوبیم
مامان تینا و رایان
16 فروردین 93 8:55
ای وای بنده های خدا مسافرت کوفتشون شد مسموم شده بودن؟
شادی
پاسخ
میام میگم بعدا
آمنه
16 فروردین 93 19:43
شکر خدا که خوبین
شادی
پاسخ
مامان شازده پاشا
16 فروردین 93 19:59
بنده های خداچه مسافرتی شده براشون ادامش چیشدخوب شدن
شادی
پاسخ
میگم
مامان سهند و سپهر
17 فروردین 93 9:29
ای داد بیداد چقدر بددددد . طفلی ها!
شادی
پاسخ
cLq2Hmkjy1zAKlFZ8vXwswSFOt9iHATKCle_QXX1LPcRjz4LNbR1wkeEgGif5OWy
26 فروردین 93 0:38
لینکتون میکنم....از نوشتن و وبلاگتون خییییلی لذت بردم[پا سخ]خوشحالم که خوشت اومده. باعث افتخاره