آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 30 روز سن داره

بهار زندگی من

سفرنامه بوشهر- دیلم

1392/12/6 17:24
نویسنده : شادی
2,053 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از ترک شهر شیراز، مستقیم گازوندیم به سمت بوشهر. عصر رسیدیم بوشهر و بعد از تحویل گرفتن اتاقمون در هتل دلوار بوشهر، رفتیم دستی به آب خلیج فارس بزنیم.


 

برای دیدن شهر بوشهر فرصت خیلی زیادی نداشتیم. بنابراین از فرصت کوتاهمون استفاده کردیم و با ماشین گردش کوتاهی داخل شهر انجام دادیم.

بندر بوشهر

 

برنامه قایق سواری که لازم به ذکر است تمام مدتی که قایق با سرعت حرکت میکرد آوینا از توی بغل شهرام سعی میکرد به من بفهمونه بریم پارک.خنثی

پارک ساحلی بوشهر

بعدش من و آوینا به افق خیره شدیم

حدود ظهر، به سمت بندر دیلم حرکت کردیم. ساحل دیلم، ماسه ای و بسیار آرام و زیباست.

آوینا هم که خودشو خفه کرد با آب بازی.


حدود ساعت 5 به سمت اهواز حرکت کردیم و مسافرت ما در همین جا به پایان رسید. آخی خسته شدم بس که نوشتم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

آمنه
6 اسفند 92 20:38
آهان این خوبه بابا خودتونو ببینیم جوون چه عکسای خوجگلی
مانلی
7 اسفند 92 7:29
قربون اون خیره شدن به افق آوینا چقدم جدیت داره تو کارش
مامان سهند و سپهر
7 اسفند 92 12:21
وای خدا اون عکستون که توی افق محو شدین خیلییییییییییی نازه
شادی
پاسخ
منا مامان الینا
7 اسفند 92 12:32
سسسسسلام به مارکوپولوی کوچک و مامان گلش شادی جونم انشالله همیشه به سفر و خوشگذورنی با این فسقلی دوست داشتنی عزیزم بازگشت قهرمانانه ت به شهرمون رو هم تبریک میگم دلمون واستون تنگ شده بود راستی ما داریم میایم نزدیکتون ها
شادی
پاسخ
به سلامتی. دیدن ما هم بیایی
مامان شازده پاشا
7 اسفند 92 13:54
به به یه دخترخوشگل بایه منظره غروب عاااااااالی .
شادی
پاسخ
ساناز
7 اسفند 92 14:01
شادي عزيزم عكساتو يا ادرسشو برام بفرست يا بزار وبت بهم بگو كپي ميكنم راستي اهوازي هستين
شادی
پاسخ
میام پیشت
مامان تینا و رایان
7 اسفند 92 15:52
حسابی هوا گرم بوده ها که اب تنی کرده دخملی
مامان بهار
7 اسفند 92 18:33
ای جانم .....اخ جون اب تنی یادم بچگیام افتاد به خاطر هوای گرم یزد همش منو از تو. حوض میکشیدن بیرون
مامان تینا و رایان
7 اسفند 92 19:52
شادی جون بکگراند قبلی رو از اسکریپتها پاک کن ...الان هر دو رو هم هست...وب دیر بالا میاد
ساناز
8 اسفند 92 0:21
سفره زيباي هفت سين تونو گذاشتم http://mohammadmatin92.niniweblog.com/post1144.php
مامان پارساجونی
9 اسفند 92 19:18
خوشحالم که بهتون خوشگذشته اون عکس مادر و دختری که چشم دوختین به افق خیلی خوشگله
فرزانه
9 اسفند 92 23:59
شادی جون ایشالله همیشه به سفر و خوشی باشید عکس ها هم عالیییییییییی بود اوینا خانوم خوشگل خانومم بوسش کن
مامان لیانا
10 اسفند 92 13:18
عزیزم آوینا انشالا همیشه شاد باشی...معلومه بهتون حسابی خوش گذشته انشالا همیشه به سفر و شادی باشید..مامانی عکسای خیلی قشنگی گرفتید ممنون که مارو شریک لحظه هلی خوب سفرتون کردین
مامان تینا و رایان
10 اسفند 92 20:50
دلمون برای وب اشپزیت تنگ شده نمیخوای یه صفایی بهش بدی؟
مامان آوا
11 اسفند 92 15:26
چه غروب قشنگی. چه عکسی گرفتیا شادی جون