آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بهار زندگی من

سفر نامه شیراز. روز دوم. حافظیه

1392/12/5 9:13
نویسنده : شادی
438 بازدید
اشتراک گذاری

یک شعر خاطره انگیز بین من و حافظ

 

شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرین دهنان 
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان


مست بگذشت و نظر بر منِ درویش انداخت 
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان


تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود 
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان


کمتر از ذره نئی، پست مشو، مهر بورز 
تا بخلوتگه خورشید رسی چرخ زنان


بر جهان تکیه مکن ور قدحی مِی داری 
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان


پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد 
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان


دامن دوست بدست آر و ز دشمن بگسل 
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان


با صبا در چمن لاله ، سحر می گفتم 
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان


گفت حافظ من و تو مَحرم این راز نه ایم 
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان

 

 و آوینای خسته

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

آمنه
5 اسفند 92 13:14
حافظا
مامان تینا و رایان
5 اسفند 92 16:49
حالا خاطره انگیزیش از چه بایت بود؟ به قول آمنه حافظا؟
مامان سهند و سپهر
7 اسفند 92 12:11