آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بهار زندگی من

سفر نامه شیراز. روز دوم. سعدیه

1392/12/5 8:38
نویسنده : شادی
458 بازدید
اشتراک گذاری
هر که دلارام دید ، از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص ، هر که در این دام رفت

یاد تو می رفت و ما ، عاشق و بی دل بُدیم
پرده برانداختی ، کار به اتمام رفت

ماه نتابد به روز ، چیست که در خانه تافت ؟
سرو نروید به بام ، کیست که بر بام رفت

مشعله ای برفروخت پرتو خورشید عشق
خرمن خاصان بسوخت ، خانگه عام رفت

عارف مجموع را در پس دیوار صبر
طاقت صبرش نبود ، ننگ شد و نام رفت

گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دمست ، باقی ایام رفت

هر که هوایی نپخت ، یا به فراقی نسوخت
آخر عمر از جهان ، چون برود خام رفت

ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان
راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت

همت سعدی به عشق میل نکردی ولی
می چو فروشد به کام ، عقل به ناکام رفت
 
 

و ما کماکان در جستجوی گربه ها بودیم و غرغرهای آوینا را درباره پارک و سرسره و تاب شنیدیم ولی اصلا به روی خودمان نیاوردیم و در کل خوش گذشت.


 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مانلی
5 اسفند 92 10:55
من عاشق سعدیم ، حافظم دوست دارم ولی نسبت به سعدی و ارامگاهش یه حس دیگه ای دارم چقدر خوب که انقدر خلوت بود
آمنه
5 اسفند 92 13:13
جوووووووووووووووووونم بابا خواهر چرا تو عکس آخری خودتو کات کردی ! دلمون آب شد!
مامان شازده پاشا
5 اسفند 92 15:35
به به چه خلوت .حسابی خوش گذروندین دیگه.همیشه به سیر وگشت
مامان تینا و رایان
5 اسفند 92 16:47
اخه ژستهاشو قربون وروجک تریپت منو کشته میگم برف بود روز قبل اینجا یهو بهاری پوشوندیش ؟چه هوای سردر گمی بود
شادی
پاسخ
توی راه برف بود. شیراز هم روزی که رسیدیم بارونی بود ولی روزهای بعدی هوا خیلی خوب بود.
مامان سهند و سپهر
7 اسفند 92 12:14
عسیسممممممممممم ناز و اداشو قربون اون لپای خوشگلشو بخورم من
شادی
پاسخ