آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

بهار زندگی من

عصر جمعه مهر ماهی

1392/7/5 23:44
نویسنده : شادی
778 بازدید
اشتراک گذاری

امروز هم برای ساختن لحظه هایی شیرین و سبز و لذت بردن از هوای مطبوع مهرماه، رفتیم پارک.

البته قرار بود من و محسن هم کمی بدمینتون بازی کنیم، ولی تمام وقتمون صرف آوینا شد.

 

 

 

 دخترم دیگه به راحتی می تونه از پله های سرسره ها بالا بره و سُر بخوره در ضمن عاشق این تونل های سرسره ای شده.

 

 

آوینا در حال کشیدن لپ دایی محسن که البته خیلی هم دوستانه نبود. دایی محسن می خواست با آوینا عکس بگیره و آوینا می خواست شیطونی کنه.

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

الناز مامان طاها
5 مهر 92 23:52
مثل اینکه کلا ابراز علاقه های آوینا دوستانستاون از دختر همسایه اینم از دایی محسن
مامان پارساجونی
6 مهر 92 1:20
واااااای قربونش برم با اون ژست خوشگلش تویه سرسره ی تونلی
فرزانه
6 مهر 92 1:35
به به اوینا چه کیفی کرده قربونه اون صورتت برم با ناز نگاه میکنی
خاله انیس..
6 مهر 92 1:41
عزیزم دلم واسش تنگ شده پارسا هم همین طوز خیلی دوستش داره البته دلم من و پارسا هم دلمون واسه تو تنگ شده... خوش باشی خاله شادی ما دوست داشتیم و داریم....بوس
مامان سهند و سپهر
6 مهر 92 8:44
اي جونم خانم گل چه كيفي كرده توي سرسره آخ آخ امان از اين رفتارهاي دوستانه بچه ها در حين خروج از پارك ... من كه سر افكنده ميشم
مامان تینا و رایان
6 مهر 92 10:39
دخملی گلم آفرین خانوم ناز خوش به حال آوینا جونی که دایی داره دایی خیلی خوبه حیف که بچه های من ندرن
شازده امیر و رها بانو
6 مهر 92 16:21
ای جانم آوینا جونم دلم برات تنگ شده بود خاله خدارو شکر که خوبی و همچنان در حال آتش سوزاندن هستی نازنینم . شادی جان من آخر نتونستم پست رمزدارتو بخونم خانوم باید چه کرد؟ انشاالله همیشه خوب و سلامت باشید به لپ دایی محسنت هم رحم کن خاله جان