آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 28 روز سن داره

بهار زندگی من

قورباغه خانگی .....

1395/2/13 13:45
نویسنده : شادی
1,260 بازدید
اشتراک گذاری

از سفر کوشک، یک نوزاد قورباغه با خودمون اوردیم تا آوینا با مراحل دگردیسی قورباغه آشنا بشه. البته قبلا در این مورد با هم کتاب خونده بودیم ولی شنیدن کی بود مانند دیدن؟

زمانی که از برکه گرفتیمش این شکلی بود.

 

دو سه روز بعد. ( دست و پاها کاملا مشهوده)

بعدش به خاطر آنژیو گرافی مامانم راهی تهران شدیم و به شهرام گفتیم جون تو و جون قورباغهخندونک و از اونجا گزارش لحظه به لحظه و عکس و فیلم میدیدیم.

تا اینکه روز جمعه، شهرام وقتی به خونه میاد میبینه که قورباغه تو آب نیست تعجب و خلاصه کف آشپزخونه مشغول پریدن و جهش میبیندش.تعجبخندونک

دست و پاها از بزرگ تر شدن و دمش کاملا محو شده. برامون جای سوال بود که دمش چی شده؟؟؟

 

یکشنبه از تهران برگشتیم و یکراست رفتیم سراغ قورباغه. و آوینا اینقدر ذوقشو کرد که حد نداره ولی متاسفانه طی یک اتفاق دردناک، قورباغه پرید کف آشپزخونه و تا به ظرف اصلی برش گردونیم، یکی از پاهاش آسیب دید و صبح روز بعدش دیگه زنده نموند.غمگین

 

پ.ن: نمی خواستیم تو خونه نگهش داریم و تصمیم داشتیم به یک برکه منتقلش کنیم.

پ.ن 2: علیرغم اینکه مرگ قورباغه برامون خیلیییی دردناک بود ولی به نظرم رسید شاید لازم باشه بچه ها با پدیده مرگ هم تا حدی آشنا بشن. خطا

پ.ن 3: به شدت از اینکه قورباغه به چنین سرنوشتی دچار شد، عذاب وجدان دارم. امیدوارم ما رو ببخشه.گریه

پسندها (2)

نظرات (3)

فریده
18 اردیبهشت 95 8:52
چه کار جالبی کردید ، آزمایشگاه علوم در خانه . منم وقتی خوندم که قورباغه مرد خیلی ناراحت شدم ولی در راه علم ایرادی نداره . خدا رحمتش کنه
شادی
پاسخ
خیلی ممنونم عزیزم. بله واقعا تجربه عالی بود. به هر حال پیش اومد دیگه ... ما هنوز هم ناراحتیم.
مامان فرخنده
18 اردیبهشت 95 9:59
چه جالب ولي من اصلا نميتونم توي خونه قورباغه تصور كنم مخصوصا بخواد بپره ولي كارت عالي بود چقدر آوينا جون ناراحت شد اميدوارم حال مامانت هم خوب شده باشه وسايه اش بالا سر تون بوس براي شادي جون مهربون وآوينا گلي
شادی
پاسخ
فرخنده جون تجربه جالب بود. والا منم خیلی با قورباغه رابطه خوبی ندارم ولی این قورباغه کوچولو خیلییی ناز و دوست داشتنی بود. اصلا به چندشی اون بزرگ ها نبود. خیلی ممنون گلم. برای مامانم و سلامتیش التماس دعا دارم.
مامان مریم
12 خرداد 95 20:13
واااای اصلا نمیتونم تصور کنم قورباغه تو خونه..ولی کار جالبی بود
شادی
پاسخ