قورباغه خانگی .....
از سفر کوشک، یک نوزاد قورباغه با خودمون اوردیم تا آوینا با مراحل دگردیسی قورباغه آشنا بشه. البته قبلا در این مورد با هم کتاب خونده بودیم ولی شنیدن کی بود مانند دیدن؟
زمانی که از برکه گرفتیمش این شکلی بود.
دو سه روز بعد. ( دست و پاها کاملا مشهوده)
بعدش به خاطر آنژیو گرافی مامانم راهی تهران شدیم و به شهرام گفتیم جون تو و جون قورباغه و از اونجا گزارش لحظه به لحظه و عکس و فیلم میدیدیم.
تا اینکه روز جمعه، شهرام وقتی به خونه میاد میبینه که قورباغه تو آب نیست و خلاصه کف آشپزخونه مشغول پریدن و جهش میبیندش.
دست و پاها از بزرگ تر شدن و دمش کاملا محو شده. برامون جای سوال بود که دمش چی شده؟؟؟
یکشنبه از تهران برگشتیم و یکراست رفتیم سراغ قورباغه. و آوینا اینقدر ذوقشو کرد که حد نداره ولی متاسفانه طی یک اتفاق دردناک، قورباغه پرید کف آشپزخونه و تا به ظرف اصلی برش گردونیم، یکی از پاهاش آسیب دید و صبح روز بعدش دیگه زنده نموند.
پ.ن: نمی خواستیم تو خونه نگهش داریم و تصمیم داشتیم به یک برکه منتقلش کنیم.
پ.ن 2: علیرغم اینکه مرگ قورباغه برامون خیلیییی دردناک بود ولی به نظرم رسید شاید لازم باشه بچه ها با پدیده مرگ هم تا حدی آشنا بشن.
پ.ن 3: به شدت از اینکه قورباغه به چنین سرنوشتی دچار شد، عذاب وجدان دارم. امیدوارم ما رو ببخشه.