یک روز شاد در پارک بادی
اول رفتیم سراغ سرسره.
3-4 بار اول فوق العاده خوشش اومد و خندید. بچه هایی هم که اونجا بودن نوبت رو رعایت می کردند و هوای آوینا رو هم داشتن. چند دقیقه بعد دو سه تا کوچولوی شیطون اومدن و کل سرسره به هم ریخت. یک بار موقع سر خوردن پای یکیشون خورد به صورت آوینا و دخملی اگرچه هیچی نگفت ولی سعی میکرد از بچه ها فاصله بگیره تا دوباره اون اتفاق نیفته. هیچی دیگه ما بی خیال سرسره شدیم.
بعدش رفتیم سراغ استخر توپ و از این وسیله های تکون دادنی که نمی دونم اسمش چیه!
ولی همون طور که از قیافش معلومه، از اینا خوشش نیومد.
در نهایت به اصرار آوینا رفتیم سراغ ترامپولین. از اونجایی که این ترامپولین برای بچه های بزرگتر بود، می ترسیدم همون اتفاق سرسره دوباره تکرار بشه. آقای مسئول ترامپولین وقتی نگرانی منو دید اجازه داد آوینا به تنهایی بازی کنه. اصلا فکر نمی کردم تا این بهش خوش بگذره!