آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

بهار زندگی من

سفرنامه شیراز -روز اول

1392/12/5 0:32
نویسنده : شادی
715 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدیم و بعد از جمع و جور کردن، اهواز رو به مقصد شیراز ترک کردیم.

 

دخملی تقریبا تا ساعت 10 خواب بود.

   

 

همین جوری خوش و خرم می گازوندیم و می رفتیم و هوا هم اینجوری بود. به همین لطافت.

 


تقریبا از 70 کیلومتری شیراز ییهو هوا اینجوری شد.

 

 البته از قبل هواشناسی رو چک کرده بودیم و می دونستیم روز اول و دوم ممکنه هوا بارونی باشه ولی اصلا انتظار برف رو نداشتیم.


ساعت 2 رسیدیم شیراز و بعد از تحویل گرفتن اتاقمون در هتل شیراز و صرف ناهار، در هوای بارونی برای عرض ارادت به حافظ شیرازی راهی حافظیه شدیم. 

 


جاتون خالی، فضای حافظیه در شب بارونی و با زمزمه آواز استاد شجریان خیلی لطیف و معنوی بود.

 

ولی از اونجایی که آوینا خواب بود و هوا هم یک کم سرد بود، ترجیح دادیم یک سَری به مراکز خرید داخل شهر بزنیم.

 

مرکز خرید ستاره فارس، یکی از جاهایی بود که بهمون پیشنهاد شده بود. ما خیلی نتونستیم به دید خریدار به مغازه ها نگاه کنیم چون آوینا خانم خیلی دل به خرید نداد.

 

در نهایت، خیال خودمونو راحت کردیم و رفتیم طبقه آخر.

 

 

  

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مانلی
5 اسفند 92 10:51
نمیدونستم برگشتین اهواز به سلامتی خوشحالم که شیراز هم بهتون خوش گذشت ما دو سال پیش یه مسافرت ام پی تری تو عید داشتیم به شیراز که خیلی جاها رو نشد ببینیم
آمنه
5 اسفند 92 13:06
چه عالی همیشه به گردش و شادی عزیزم
مامان تینا و رایان
5 اسفند 92 16:41
خوش بگذره دوست جونم وای دیگه از خرید با بچه نگو که واه واه رایان اصلا پایه نیست چه فضای خوبی رو به تصویر کشیدی حافظیه و نم نم بارون
شادی
پاسخ
ممنون گلم.
مامان بهار
5 اسفند 92 21:07
بهارم الان داره از خرید میاد .ما رفته بودیم ستاره یزد ...انقدر خسته شدم که نمیدونی فکر کنم نصف گوشت تنم برید از بس راه رفتیم ....وایییییییییی واسه عیدش یه کت و دامن خوشگل خریدیم
مامان بهار
5 اسفند 92 21:11
راستی وبلاگ تکونیتونم مبارک ....نمیدونم چرا به اون قالب عادت کرده بودم