یک روز خوب در
روز جمعه همراه مینا جون و همسرش و سپهر عزیز راهی "دربند" شدیم و یک روز اردیبهشتی خوب رو در طبیعت زیبای این منطقه سپری کردیم.
تقریبا توی ارتفاع 1980 متری، از رودخانه گذشتیم و جایی برای صرف ناهار پیدا کردیم. ناگفته نماند که هر سه تایی مون یک جورایی افتادیم توی آب و خیس شدیم و آوینا هم حسابی از خیس شدنش ناراحت و گله مند شد
اما کمی بعد یادش رفت و شروع کرد به سنگ جمع کردن و سنگ ها رو توی آب رودخانه پرت کردن....
اینجا هم جمعی از مرغابی ها رو به نان های باقیمانده از ناهار مهمان کردیم.
آوینا از یکی از کافه های بین راه خیلی خوشش اومده بود و دوست داشت بریم اونجا بشینیم. انصافا هم خیلی خوشگل بود. باید از روی یک پل چوبی وسط آب می گذشتیم و به تخت های وسط آب می رسیدیم. خودش و سپهر تمام مدت روی تختها دراز کشیدند و دستهاشون رو توی آب می زدند.
پ.ن: خیلی طبیعی است که بچه ها توی این برنامه ها خسته بشن و غُر بزنن... ما هم نحوه حرکتمون رو جوری تنظیم کردیم که به بچه ها خیلی سخت نگذره و در فواصل مختلف بتونن استراحت کنند. توی اینجور برنامه ها خیلی چیزها هست که می تونیم توجه بچه ها رو بهشون جلب کنیم تا اونها هم سهمی از برنامه داشته باشند. مثلا موقع بالا رفتن، زیر یک لوله آب ، یک تارعنکبوت خیلی بزرگی دیدیم که یک حشره کوچولو هم به دامش افتاده بود. توی مسیر برگشت دوباره به همون نقطه توجه کردیم و دیدیم عنکبوت اومده روی تارش و داره به حشره نزدیک میشه تا اونو بخوره.
اگه بچه ها رو هم توی تصمیم گیری ها شرکت بدیم، اونها هم خودشون رو بخشی از برنامه میدونن و بیشتر استقبال میکنن.