درد دل دوستانه
بعد از اصفهان اومدیم تهران و قرار شد من و آوینا چند روزی بمونیم و شهرام برگرده اهواز. طبیعتا دل دختر کوچولوی من برای باباش تنگ شده.
گوشه ای از صحبت های آوینا و آنیتا (دختر همسایه و همبازی آوینا)
آوینا: دلم برای بابام تنگ شده
آنیتا: ....... (سکوت)
آوینا: تو هم وقتی بابات میره اهواز دلت تنگ میشه؟
آنیتا: بابای من که اهواز نمیره.
پ.ن: همیشه سعی می کنم در مورد شناخت احساسات و عواطف به آوینا کمک کنم و خوشحالم که تلاشم موفقیت آمیز بوده و آوینا می تونه احساسات خودشو بشناسه و درموردش با دیگران حرف بزنه. این خودشناسی ریشه هوش عاطفی و هیجانی در آینده است.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی