قبلا درباره دغدغه هایم در رابطه با آشنایی آوینا با زبان انگلیسی و فرهنگ بیگانه، نوشته بودم. بعد از هالوین نوبت به کریسمس رسید و آوینا اصرار داشت که درخت کاج داشته باشیم و لیست آرزوهامو بنویسم تا بابانوئل برام هدیه بیاره و .... از این صحبت ها. خیلی هم باهاش صحبت کردیم که این جشن ما نیست و .... در نهایت من و شهرام به این نتیجه رسیدیم که از جنبه داشتن لحظه های شاد و قشنگ به این قضیه نگاه کنیم و براش درخت بگیریم و کادوی بابانوئل و .... بعد از اون من با یکی از دوستانم (ملودی)که آمریکا زندگی میکنه و از قضا دختری به سن آوینا داره، در مورد کریسمس صحبت کردم . خیلی دوست داشتم بدونم که بچه هایی که اونجا زندگی می کنند چجوری به این...