آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 20 روز سن داره

بهار زندگی من

اَبا

1392/5/19 0:14
نویسنده : شادی
593 بازدید
اشتراک گذاری

اَبا : اهواز ( در مورد افرادی به کار برده می شود که فعلا در دید رس آوینا نیستند).

 

داستانش هم اینه که زمانیکه تهران بودیم، از آوینا می پرسیدم که آوینا بابا شهرام کجاست؟ و آوینا جواب میداد نی (نیست) و من بهش می گفتم که بابا شهرام رفته اهواز.

حالا فکر میکنه که هر کسی که نیست یعنی رفته اهواز.خنثی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان تینا و رایان
20 مرداد 92 12:07
آوینا جونی خیلی شیرین زبونی دخملی


مرسی خاله شادی مهربون
شازده امیر و رها بانو
21 مرداد 92 1:22
الهیییییییی چه اهوازیم میگهههههه جانننن آوینا ببینمت حتما میخورمت مامانی باید مرافبش باشی


مامان آرش
22 مرداد 92 23:29
آفرین به این دخمل بامزه وشیرین زبون.


ممنون گلم.
مامان سهند و سپهر
23 مرداد 92 11:03
چند تا پست وبلاگتونو خوندم . ماشالا خيلي با نمك و باهوشه. خدا نگهش داره براتون.
از آشنايي با شما خيلي خوشحال شدم عزيزم. بوس براي دختر ناز و شيرين زبونتون


مرسی گلم. ما هم بسیار مفتخریم. مرسی که به ما سر زدی
بهناز مامی یلدا و سروش
23 مرداد 92 14:18
دلم گرم خداوندیست که با دستان من گندم برای یاکریم خانه میریزد ، چه بخشنده خدای عاشقی دارم که میخواند مرا با آنکه میداند گنهکارم !
دلم گرم است ، میدانم بدون لطف او تنهای تنهایم … برایت من خدا را آرزو دارم !



مرسی عزیزم که با جملات زیبا و آرزوهای خوب به دیدنمون اومدی.
شازده امیر و رها بانو
23 مرداد 92 18:49
سلام شادی جان کم پیداییی کجایی خانوم اوینای گلم خوبه؟


خوبم عزیزم. به زودی میام.
متین مامی ایلیا
23 مرداد 92 22:08
ای جونم عزیییییییییییییییییییزم
آمنه
23 مرداد 92 23:20
دیگه همینا!


حالا چرا اینقدر خنثی و بی طرف؟؟؟
الناز مامان طاها
24 آبان 92 22:17
اين ابا واسه خودش كلي داستانه