سالی که گذشت (قسمت دوم)
ماهگرد تولد
از همون ماه اول با وجود مشغله زیاد تصمیم گرفتم دهم هر ماه برای تولد آوینا یک کیک درست کنم و با دوستان و فامیل یک جشن کوچولو بگیریم. خوشبختانه خیلی موفقیت آمیز بود و ما گاهی سه تایی و گاهی با دوستان و فامیل دهم دور هم جمع می شدیم . دوستان هم کلی استقبال کردن و خلاصه خونه ما شد خونه جشن و شادی.
و اینم کیکش که نشد با هم عکس بگیریم.
دوماهگی آوینا که نشد با کیکش عکس داشته باشیم.
سه ماهگی آوینا که با حضور من و شهرام و عمه الهام برگزار شد.
تولد چهار ماهگی خودمون سه تا بودیم.
تولد پنج ماهگی اوینا با تولد 2 سالگی پارسا ( پسر عموش) همزمان شد و خونه خاله انیس برگزار شد.
و اینم تولد شش ماهگی که دخترم برای خودش خانمی شده و دیگه خودش می نشست. خاله زهره مهمونمون بود.
اینم عکسی که دلم نیومد نزارم.
از دست تو دخمل شیرین.این همه هیجان به خاطر چیه دقیقا؟؟