پیک نیک
آوینا عاشق پیک نیک رفتنه. طفلک انتظار زیادی هم نداره. بیرون رفتن با چند تا خوراکی ساده و یک زیر انداز و یک وسیله بازی واقعا خوشحالش میکنه.
از اول هفته باهم با هیجان در موردش صحبت کردیم و نقشه کشیدیم و لیست نوشتیم. همش توی دلم خدا خدا میکردم اتفاقی نیفته و ما به هر ترتیبی شده بتونیم بریم بیرون.
اول اینکه طبق معمول برنج های مونده ته بشقاب رو که حجم قابل توجهی هم بودن (من برنج های ته بشقاب رو توی یک نایلون میریزم و تو فریزر نگه داری میکنم) برای اردک ها بردیم.
به پیشنهاد آوینا یه جایی نزدیک رودخونه زیر انداز انداختیم و مشغول خوردن خوراکی ها شدیم.
این قسمت خیلی مهمه. چون از نظر آوینا ، پیک نیک یعنی خوراکی!
به پیشنهاد خودش برای چند لحظه روی اسب نشست. البته شرط کرد که حرکت نکنه!
غلتیدن روی چمن ها
انواع ژست ها به پیشنهاد خودش!
سرسره و ماشین سواری و اسکوتر هم تو برنامه بود.
و در آخر هم با صرف نهار به پایان رسید.