آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره

بهار زندگی من

من و آوینا و کتاب

1394/5/31 11:38
نویسنده : شادی
439 بازدید
اشتراک گذاری

یکی از برنامه هایی که تقریبا هیچ وقت وقفه ای توش نمیفته، کتاب خوندن با آویناست! برنامه ثابت کتاب خوندنمون هم ظهرها قبل از خواب نیمروزی است. 

معمولا با هم میریم سراغ کتابخونه اش و آوینا چند تا کتاب ( بین 5-10) انتخاب میکنه و براش میخونم. گاهی اوقات یک کتاب رو بارها می خونیم و بعضی کتاب ها هم کمتر.

چیزی که برام جالبه اینه که متوجه شدم راجع به بعضی کتاب ها خیلی عمیق فکر میکنه و سوالات جدیدی براش پیش میاد که با هم در موردش صحبت می کنیم. 

من هر چند ماه یک بار تعدادی کتاب میخرم و یه جایی دور از دسترس آوینا قرار میدم و دختر گلم هر هفته یه کتاب جدید ازم میگیره. از حدود 2 سال و نیمگی هم مشترک مجله نبات کوچولو هستیم و هر ماه با ذوق و شوق مطالبش رو دنبال می کنیم.

تعداد کتابهاش تا اینجا حدود 120 جلد شده که تقریبا همشون با دقت و وسواس انتخاب شدن و خیلی خوشحالم که آوینا از کتابهاش خیلی خوب نگه داری میکنه!

 

پسندها (3)

نظرات (5)

مامان فرخنده
31 مرداد 94 12:29
به آوينا كه اينه همه كتاب داره وعلاقه خاصي به كتاب خوندن داره من فكر ميكردم مليسا كلي كتاب داره آوينا جون تا حالا ركودار شده مليسا به كتاب شعر خيلي علاقه داره مامان شادي يه دونه اي نمونه اي عزيززززززززززم
شادی
پاسخ
مرسی گلم. کتاب خوبه... حالا از هر نوعی که باشه. پس در آینده عدد ملیسای اهل شعر و ادبیات خواهیم داشت. خیلی هم خوب
مامان زهره
31 مرداد 94 12:52
سلام ،آفرین به مامان و دختر،پارمیس هم خیلی به کتاب علاقه داره اما متاسفانه به پاره کردن هم علاقه داره،خیلی دوست دارم اشتراک یه مجله خوب رو برای پارمیس داشته باشم تابه حال مجله نبات کوچولو رو از نزدیک ندیدم شما تاییدش میکنید؟
شادی
پاسخ
خوب پارمیس هنوز خیلی کوچولو هست.... از کتاب های جلد سخت براش استفاده کن. و یا می تونی کناره های کتاب هاشو چسب پهن بزنی که نتونه پاره کنه. با توجه به سن پارمیس جون براش خیلی زوده به نظرم.... الان دو سال و دو ماهشه .... من از دو سال و نیمگی شروع کردم. بزار وقتی یاد گرفت که دیگه کتاب ها رو پاره نکنه. ولی اگه دوست داری می تونم از صفحات مجله و محتوای کلی شون برات یک پست تو وبلاگ بزارم.
ریحان
3 شهریور 94 18:36
سلام خانومی، خیلی دختر باهوش و نازی دارین والبته با وجود مامان به این اکتیوی و مهربونی، تازه وبلاگتونو دیدم، دخترم همسن دخترتونه، خیلی بیحوصله ام بدتر از من آدمای اطرافم! ولی کاش زودتر باهاتون آشنا شده بودم حداقل یه ذره انرژی گرفته بودم و از تجربیات قشنگ شما یاد میگرفتم و استفاده میکردم وفعال میشدم. میشه یه پست هم اسم کتابای دخمل عسلیتونو بذارین؟ ممنون خانومم، همیشه موفق و شاد باشین.
شادی
پاسخ
سلام عزیزم. ممنون که به وبلاگ ما سر زدین. بی حوصلگی گاهی سراغ منم میاد ... خوب کاملا هم طبیعیه با این همه دغدغه توی زندگی های امروزی.. برای شما هنوز هم دیر نشده ... به نظرم 3 تا 5 سالگی نقطه حساسی برای شکوفایی بچه هاست. به خاطر دخترتون هم که شده انگیزه بگیرید و شروع کنید. در مورد معرفی کتاب ها.. راستش خودم هم خیلی دوست داشتم یک موضوع جدا تو وبلاگ میگذاشتم و هر هفته یک سری کتاب معرفی میکردم. ولی متاسفانه وقتم خیلی پره و اصلا فرصت نمیکنم. شاید یک روزی اینکار رو انجام دادم. چون خیلی دوست دارم همه بچه های کشورم اهل مطالعه و خوندن کتاب های خوب باشن. ما تقریبا توی هر زمینه ای کتاب داریم البته با توجه به سن دخترم، اگه موضوعی خاص مد نظرت بود بگو .... تا من حتما براتون کتاب معرفی کنم. چون تعداد کتابها اینقدر زیاده که نمیشه چنتاشون رو فقط انتخاب کرد.
آویسا
4 شهریور 94 9:17
آفرین.ما البته تو این تعمیرات حسابی از کتاب خوندن غافل شدیم اما جبران میکنیم
شادی
پاسخ
توی کارهای تعمیرات که معمولا وسیله ها جمع میشوند و هیچی درست و حسابی تو دسترس نیست. موفق باشی دوست خوبم
مامان زهره
12 شهریور 94 1:15
ممنون میشم اگه زحمتش رو بکشید
شادی
پاسخ
حتما