تولد بابا شهرام
از صبح که آوینا از خواب بیدار شد، بهش گفتم که امروز تولد بابا شهرامه و آوینا هم ظاهرا مشکلی با این قضیه نداشت. اما وقتی برای انتخاب کیک تولد رفتیم و دختر خانم فهمید که پای کیک و شمع هم درمیونه، یک دفعه زیر همه چی زد و گفت: تولد بابا شهرام نیست، تولد منه.
اینطوری شد که پس از کش و قوس و چانه زنی های فراوان به کیک بابا شهرام یک فروند جوجه اردک، درخت، میکی موس هم اضافه شد.
قرار بود همه چی سورپرایز باشه. ولی تا شهرام اومد خونه، آوینا گفت اردک روی کیک رو میخوام.
تولدت مبارک آوینا جان. تولدت مبارک شهرام جان.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی