آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره

بهار زندگی من

فرمایشات قبل از خواب

1392/11/9 23:36
نویسنده : شادی
876 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از اینکه آوینا شیرش رو خورد و به قدر کافی کا کا (مسواک) زد، و مطمئن شد که همه ی اعضا, خانواده خوابیدن و همه چراغ ها خاموش شده و هیچ امیدی به بیدار موندن نیست، بالاخره راضی میشه که بخوابه. از اینجا به بعد داستان ما شروع میشه:

پتو:  (مامان پتو بنداز روم)

پای من: ( مامان پای من از پتو اومده بیرون)  در بسیاری از مواقع عمدی است.

دست من: (مامان دست من از پتو اومده بیرون) این هم در بسیاری مواقع عمدی است.

گِلگِله........اینجا: (با دست به زیر گلوش اشاره میکنه، مامان قلقلکم بده)

دَرِش: منظور تصویر زیر می باشد:

 

اینو باید موقع خوابیدن دستش بگیره و بخوابه.گاهی اوقات هم بین پتو و بالش و تشک گم و گور میشه و وظیفه خطیر من اینه که توی تاریکی پیداش کنم.

پُشت: (مامان پشت منو ماساژ بده).

معمولا بعد از این مرحله یا آوینا میخوابه و یا من بیهوش میشم که در اکثر مواقع یا من بیهوش می شوم اتفاق می افتد.

تمامی مراحل بالا یک بار دیگر زمانی که من خواب هستم در خواب تکرار می شود.

و بالاخره آوینا خوابش میبره.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامان سهند و سپهر
10 بهمن 92 9:56
عسیسسسسسسسسسسم وروجک کوچولو حتما بعد از ظهر ها میخوابه که شبها هم اینقدر دیر خوابش می بره ؟
شادی
پاسخ
بعد از ظهر ها میخوابه ولی نه زیاد. کلا بازیگوشه.
مامان بهار
10 بهمن 92 17:50
الهی عزیزم .چقدر نمک اری به وب ما هم بیاین .ممنون
آمنه
10 بهمن 92 22:49
خدا قوت خواهر!!!!!!
مامان تینا و رایان
11 بهمن 92 11:46
قربونش بم که میخواد بپیچونه و نخوابه...اکثر بچه ها عادت دارن یه چیزی دست بگیرن بخوابن یا مثلا با یه چیزی ور برن...تینا عادت داشت بازوی منو بخارونه و این عادت تا 3 سال پیش هم ادامه داشت..هوا که سرد بود استین بلند میپوشیدم غر میزد و به زور دستشو فرو میبرد تو استین و میخاروند تا بخوابه...رایان عادت داره پستونک دهنش باشه و بالش کوچولووشو میزاره رو سرش (این عادت رو من و باباش هم داریم)..ببوسش خوشگل خانومو
مامان پارسا جونی
11 بهمن 92 12:44
وواااااااااااای پارسام همینطوریه اگه بعدازظهر بخوابه که بیچارم میکنه تا شب بخوابه اگه نخوابه هم بازم خیلی فرق نمیکنه کلا به زور میخوابه داشتم نا امید میشدم فکر میکردم فقط بچه من اینطوریه آخه دیروز تو یه وبلاگ دیگه داشتم میخوندم بچهه در حال غذا خوردن چرت میزد و بعدشم خودش خوابیدخوشبحاله مامانش این بشر که تا بخوابه ما.....امیوارم بزرگ بشن خوب شن
مامان لیانا
11 بهمن 92 16:22
خوب مامانی آوینا جونم ناز داره مگه الکیه به راحتی بخوابهشیرین زبون چقدر شیطون بلاییی
ساناز
12 بهمن 92 20:31
سلام .ممنون از نظر خوبت خوشحال ميشم برام بفرستي راستي مراحل خواب آوينا جون چه بامزه است بووووووس براي اوينا عزيز
الهام مامان امیرعلی جون
12 بهمن 92 22:24
سلام گلم/عکسه ناناستون بدستم رسید/ آخ که چه کاراش بانمکه/ بااینکه ما مامانا سختمونه اما من هر لحظه منتظره چنین لحظه هایی واسه امیرعلی ام هستم
شادی
پاسخ
مامان سینا
13 بهمن 92 0:19
الهی فدای شیرین زبونیات بشم من دوست دارم یه عالمه
شادی
پاسخ
سمانه (خاله ی فریما)
13 بهمن 92 17:09
آخی عزیزم
شادی
پاسخ
مامان سهند و سپهر
14 بهمن 92 8:25
شادی
پاسخ
مامان تینا و رایان
14 بهمن 92 11:01
سلام عزیز دلم..ایشالا 5 شنبه کنکور داری نه؟موفق باشی مامانی مهربون و خوشگل..امیدوارم نتیجه زحماتت رو بگیری..زودی هم بری اون وبلاگ اشپزی رو صفا بدی که دلم لک زده برای غذاهات
شادی
پاسخ
بله عزیزم. ممنون از دعای خوبت. ایشالله
یاسمن
14 بهمن 92 12:49
اخی چه عادت بامزه ای بووووس واسه اوینای ناز نازی
شادی
پاسخ
مامان پارساجونی
15 بهمن 92 12:34
عزیزدلم صمیمانه برات آرزوی موفقیت دارم خدا پشت و پناهت ایشالله که به هرچی خیر و خوبیه برسی
شادی
پاسخ
ممنون دوست خوبم . از خدا میخوام هرچی خیره پیش بیاد. همین.
الناز مامان طاها
15 بهمن 92 14:08
من به قربون فرمايشاتشاميدوارم نتيجه زحماتت و ببينيو موفق باشيبدو خصوصي
شادی
پاسخ
ممنون دوست خوبم.
الناز مامان طاها
15 بهمن 92 14:45
بارم خصوصي
الناز مامان طاها
15 بهمن 92 18:37
خصوصي
مامان مزده
22 اسفند 92 14:34
عزیزم من هم این دوران رو دارم کسی که میخونه خنده داره ولی تو موقعیتش که باشی خیلی زجرآوره