آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره

بهار زندگی من

"چیز سفید"

با همون میزان جدیت و تلاشی که مامانم سعی میکنه سبزی خوردن رو سر سفره بیاره، از وقتی آوینا ماست خور شده منم تلاش کردم ماست رو از سفره حذف کنم.  اونم به این دلیل: تداخل جذب آهن موجود در گوشت و کلسیم موجود در ماست   برای همین توی خونه خودمون، ماست کاملا از سفره برداشته شده، اما اینجا (خونه مامان اینا)، ماست  با رمز "چیز سفید"  همراه با تدابیر امنیتی، گذاشتن درپوش بر روی کاسه ماست سر سفره آورده می شود.   در عوض ماست رو به صورت میان وعده بهش میدم. ماست + نعنا یا پونه ماست + سبزی خوردن خورد شده ماست+ کشمش یا گردو ماست+ خیار یا کدو سبز رنده شده ...
5 مهر 1392

سرماخوردگی ما

سرماخوردگی من جوریه که هم مریض هستم و هم نیستم. سرماخوردگی آوینا جوریه که مریض هست، ولی جوری رفتار میکنه که انگار نه انگار که مریضه. سرماخوردگی شهرام جوریه که خیلی خیلی ناجوره.    
29 شهريور 1392

سرماخوردگی

چند ساعت بعد از بروز اولین علایم سرماخوردگی، شرایط آوینا به حدی بد شد که تمام طول دیشب را بیدار بودیم و ساعت 6 صبح بالاخره خوابش برد. تمام طول امروز هم به، گیر انداختن آوینا در گوشه ای جهت پاک کردن بینی، آب لیمو شیرین و پرتقال گرفتن و خوراندن به آوینا، سوپ درست کردن، اسپند دود کردن جهت ضدعفونی هوا و سر پا نگه داشتن خودم گذشت. و خدا رو شکر الان خوبیده. فردا هم عازم ولایت هستیم. از تمام دوستانی که به یاد ما بودند تشکر می کنم. در اسرع وقت میام پیشتون و بهتون سر میزنم.   ...
27 شهريور 1392

جیغ و دست و هورا به افتخار خودمون

بالاخره بعد از یک و سال و اندی تلاش و پیگیری و خون دل خوردن، بالاخره موفق شدیم زمینه آشتی آوینا و آقا گاوه رو فراهم کنیم. الان مدتیه که پنیر  و گوشت گاو هم علاوه بر ماست به جیره غذاییش اضافه شده و مشکلی نداشته. امشب هم برای اولین بار بستنی گاو میش خورد و فعلا واکنشی نداشته. خدا رو شکر .   آوینا در حال بوس و بغل با آقا گاوه.   این لینک برای دوستانی که داستان آلرژی آوینا رو نمی دونن. http://avina1391.niniweblog.com/post5.php ...
4 شهريور 1392

اولین تجربه دندانپزشکی

عصر داشتم با آوینا بازی می کردم که یک دفعه متوجه شدم انگار چیز قرمز رنگی به دندونش چسبیده . فکر کردم شاید چیزی از زمین بر داشته . نزدیکتر که معاینه اش کردم فهمیدم انگار چیزی باعث بریده شدن قسمتی از لثه بالایی اش شده. تا جایی که یک قسمتی از لثه اش روی دندونش آویزونه. البته زیاد نبود ولی خوب مورچه چیه که کله پاچش چی باشه. خلاصه نگران شدم و با شهرام تلفنی مشورت کردم که اگر لازم میدونه زودتر بیاد تا ببریمش دکتر. باباش هم اومد و بردیمش پیش دندونپزشک خانوادگی مون. چون آخر وقت بود با چند دقیقه معطلی رفتیم داخل مطب. دکتر معاینه اش کرد و سری به نشانه تاسف تکون داد و گفت که لثه اش بدجوری پاره شده و اگر به موقع جراحی ن...
2 مرداد 1392

ستاد کوفت سازی اقامت در تهران

از وقتی که اومدیم تهران آوینا به شدت شیطون شده. اصلا از اون دختر ملوس و آروم خبری نیست و دایما در حال تحریک دیگران (به خصوص محسن) برای بازی و شیطنت هست.  پنجشنبه که از پارک پلیس برگشتیم، شاهزاده خانم سرخوشانه داشت برای خودش قِر میداد و می رقصید که یهو تعادلش به هم خورد و با صورت محکم خورد به لبه مبل. دهنش سریع خونی شد و به نظر می رسید لثه اش پاره شده. حدود یک ساعتی صبر کردم تا خون بند اومد ولی تا یک چیزی می خورد دوباره خون می آمد. همراه محسن رفتیم دکتر. اول رفتیم درمانگاه تخصصی کودکان در سید خندان. دندانپزشک نداشتن و دکتر اطفال هم حاضر نشد معاینه اش کنه.  رفتیم دندانپزشکی شبانه روزی شریعتی ،دکتر گفت حتما باید دندانپزشک اطفا...
2 مرداد 1392

دود دورو دود. دود دورو دود. یک خبر خوب!

امروز آوینا رو طبق معمول با محسن (که جا داره اینجا از زحمات و صبرش  تشکر کنم) بردیم پیش دکترش. دکتر با بررسی علائمش گفت که رفلاکسش خوب شده ولی فعلا باید داروهاشو تا پایان سه ماه ادامه بده . بعد هم یک برنامه سه ماهه برای قطع داروهاش داد. یعنی وقتی اینو گفت می خواستم بپرم بغلش بوسش کنم. یک معاینه دقیق هم روش انجام داد و گفت همه چیز خوب و عالی است. اصلا انگار خود دکتر هم فهمیده بود می خوام  از خوشحالی بپرم بغلش. چون هی می گفت خیلی خوب، عالی، خیلی خوب .... . چه آدمایی پیدا میشن!!! حالا درسته دکتر خوبیه ولی باید حدشو بدونه!!   هیچ خبری به اندازه این نمی تونست خوشحالم کنه. یک جوری انگار خبر موفقیت خودمو توی یک چالش سخت شنی...
2 مرداد 1392

هر دم از این باغ بری می رسد.

امروز برای اینکه یک کم حال و هوای آوینا عوض بشه بردمش خانه بازی. اونجا آوا خانم خوشگل و مامانش رو هم دیدیم. حدود یک ساعت و نیم اونجا بودیم ولی بر خلاف تصورم، محیط اونجا هم نتونست آوینا رو سرحال بیاره.   وقتی برگشتیم خونه، زمان تعویض لباس متوجه دونه های ریزی روی شکم و پشتش شدم و بعد از کلی تحقیق و بررسی به این نتیجه رسیدیم که آوینا روزئولا گرفته. http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=148300   تشکر نوشت: ممنون از یلدای عزیز و مهربون که همیشه با حضورش و مهربونی هاش ما رو شرمنده خودش میکنه. اینم کادوی  هَویجوری خاله یلدا برای آوینا . خدا بده شانس!   دوستان می تونن براش اسم پیشنهاد بدن...
2 مرداد 1392