در ادامه ی مخ زنی آوینا
در ادامه ی http://avina1391.niniweblog.com/post121.php غذایمان را خورده ایم و در حالیکه من در حال جمع و جور کردن هستم، شهرام ، آوینا رو میبره تا صورت چرب و چیلیشو بشوره. توی راه نجوا کنان و درِگوشی از آوینا می پرسه: تو خوشگل کی هستی؟؟ و آوینا هم با صدای نجواگونه جواب میده: ماما قیافه شهرام: به تخیل شما واگذار می شود. قیافه من: دعا نوشت: خدایا روزی را نیاور که ورق برگردد و شهرام بیاد همین ها را در مورد من بنویسد. ...