آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 22 روز سن داره

بهار زندگی من

پله نوردی

دغدغه جدید آوینا اینه که به محض باز شدن در خونه، عین فشنگ بپره بیرون و با سرعت از پله ها بره بالا. به چه منظور و چه هدف و با چه انگیزه ای و تا کجا؟؟؟ خدا داند!!!     ...
29 شهريور 1392

سرماخوردگی ما

سرماخوردگی من جوریه که هم مریض هستم و هم نیستم. سرماخوردگی آوینا جوریه که مریض هست، ولی جوری رفتار میکنه که انگار نه انگار که مریضه. سرماخوردگی شهرام جوریه که خیلی خیلی ناجوره.    
29 شهريور 1392

اندر فواید توپ بازی

امروز رفتیم پارک و با آوینا حسابی توپ بازی کردیم. بی تفاوت به رهگذران، فارغ از دغدغه های زندگی، خوشحال و خندان دنبال توپ پلاستیکی دویدیم و به این طرف و آن طرف شوت کردیم. من امروز شادی کودکی بودم که فقط و فقط به توپ فکر کردم و به خنده های شیرین دخترم و به دلهره های از دست دادن توپ و ...  امروز خیلی خوشحال بودم. شما هم اگه خسته اید، توپ بازی کردن با بچه ها را جدی بگیرید.                     ...
29 شهريور 1392

سرماخوردگی

چند ساعت بعد از بروز اولین علایم سرماخوردگی، شرایط آوینا به حدی بد شد که تمام طول دیشب را بیدار بودیم و ساعت 6 صبح بالاخره خوابش برد. تمام طول امروز هم به، گیر انداختن آوینا در گوشه ای جهت پاک کردن بینی، آب لیمو شیرین و پرتقال گرفتن و خوراندن به آوینا، سوپ درست کردن، اسپند دود کردن جهت ضدعفونی هوا و سر پا نگه داشتن خودم گذشت. و خدا رو شکر الان خوبیده. فردا هم عازم ولایت هستیم. از تمام دوستانی که به یاد ما بودند تشکر می کنم. در اسرع وقت میام پیشتون و بهتون سر میزنم.   ...
27 شهريور 1392

آوینا و میک آپ

تازگی ها آوینا متناوبا غیب میشه و من تا دور و بر خودمو نگاه می کنم، می بینم رفته روی صندلی، کشو لوازم آرایش منو بیرون کشیده و خط لب منو درآورده و داره به اطراف لبش میکشه.       و خبر بد اینکه من و آوینا هر دومون اوف شدیم (یعنی سرما خوردیم).    ...
25 شهريور 1392

کمک های آوینا در منزل

امروز آوینا در یک حرکت کاملا مادر پسندانه، بلوز و شلوار کثیف خودشو که گوشه اتاقش افتاده بود، برداشت و رفت توی سبد رخت چرک های اتاق ما انداخت. حالا اگه از صبح که پا میشه، یک غذایی هم بزاره روی گاز، یک دستی به سر و روی خونه بکشه، بشینه دو تا مقاله ISI بنویسه، و 4 تا کتاب هم بخونه، من دیگه چه انتظاری می تونم ازش داشته باشم؟؟؟!!!    البته اینو هم بگم که یک کم ازش دلخورم. چون لباس هاشو به جای اینکه توی قسمت خودش بندازه، انداخت قاطی لباس های ما. ...
24 شهريور 1392

آوینای موزمار

امروز من و شهرام در مورد موضوع مهم و حیاتی صحبت می کردیم (این جمله صرفا برای برانگیزاندن حس کنجکاوی خواننده نوشته شده است)، و آوینا نیز با برج هوش سرگرم بود. در حین صحبت، متوجه شدیم که آوینا وقتی خودش به تنهایی بازی می کند، تمام حلقه های برج هوش را درست سرِ جایش می گذارد و این بدان معنا است، زمانی که با ما بازی می کند و حلقه ها را اشتباه می گذارد، دارد به نوعی ما را اُسکُل می نماید. و این نشان می دهد که آوینا بچه ای موزمار است.   پ.ن: نمی دانم چرا امشب لهجه ام اینگونه شده است. ...
23 شهريور 1392