تکنولوژی در آغوش آوینا
امروز تبلت دستم گرفتم تا در مورد مطلبی یک کم سرچ کنم. آوینا خانم هم طبق معمول خودشو رسوند و تبلت رو از دستم گرفت. منم در این فاصله دکمه پاورش رو خاموش کردم تا مطلبم رو از دست ندم. یک کم این ور و اون ورش کرد و دکمه پاورش رو پیدا کرد و فشارش داد و صفحه روشن شد. اما چون پترن داشت زود خاموش شد. خلاصه چندین بار این کار رو انجام داد ولی به نتیجه نرسید. در آخر کار هوشمندانه ای کرد. تبلت رو داد به من و خودش هم به طرز موذیانه ای اومد کنارم تا ببینه من چه کار می کنم . این داستان همین جا به پایان رسید. چون من دیگه ادامه ندادم و بساطشو جمع کردم. فسقلی فکر کرده خیلی زرنگه. امروز داشتم عکس های یکی از کتاب های حیوانات ...