آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره

بهار زندگی من

اولین روز پیش دبستانی

اولین روز پیش دبستانی، 15 مهر شروع شد. و خدا رو شکر فرصتی بود تا ما جابه جا بشیم و آوینا هم با محیط جدید زندگی انس بگیره. پیش دبستانی حدود 10 دقیقه با منزلمون فاصله داره و ما پیاده میریم تا مدرسه. ...
16 مهر 1396

مهاجرت به تهران

بالاخره برای 7 سال و اندی زندگی در اهواز، شرایطی فراهم شد که دوباره برگردیم تهران. حدود 23 شهریور اسباب کشی کردیم و متاسفانه توی اون تاریخ خانواده پریا جون مسافرت بودن و نشد درست و حسابی خداحافظی کنیم.  آوینا چند تا کتاب به عنوان یادگاری برای پریا جون خرید و یک نقاشی هم از بهترین روزی که در کنار هم بودند، کشید.  " اولین باری که با هم آب بازی کردن"   یکی از اتفاقات بامزه روز اسباب کشی اتاق آوینا توی اون خونمون، مورچه داشت و چون من با این موجودات مشکلی نداشتم، هیچ وقت باهاشون مبارزه جدی نکردیم. و در کنار هم زندگی مسالمت آمیزی داشتیم. ولی این اواخر یک کم پا رو فراتر گذاشته بودند و گاهی میر...
23 شهريور 1396

زنگ کاردستی- نقاشی و بازی

در ادامه کاردستی های که گروهی انجام میدیم. ساخت این کیف نمدی "دونات" رو برای بچه ها در نظر گرفتم. حسنش اینه که نیازی به دوخت نداره و بچه ها میتونن در تمام مراحلش شریک باشن.  مورد استفاده اش هم برای کش مو و گیره و ... در سفر میتونه باشه!   یک روز خوب دیگه و آب بازی در تراس با پریا جون!   نقاشی در حمام. برام جالب بود که آوینا از ترکیب رنگ در نقاشی هاش استفاده میکنه!   بعد از اون روزی که آوینا آماده کردن صبحانه رو تجربه کرد. روزهای بعد هم سعی کرد به نوعی مشارکت داشته باشه.مثلا یه روز یک چک لیست تصویری برای خودش درست کرده بود و هر چیزی که میاورد سر میز، تیک میزد. (عسل، نان...
16 شهريور 1396

یک روز شگفت انگیز

این بار تصمیم گرفتیم بچه ها رو برای برنامه آب بازی به بازیکده ببریم.فرزانه جون (خواهر فروغ جون) و پسر نازنینش "مبین" هم به ما پیوستند. پیشنهاد این برنامه از فروغ عزیز بود.   آدرس بازیکده: اهواز- کوروش- فلکه عامری     بعد از آب بازی و دوش، بچه ها رفتند داخل بازیکده و توی اتاق بازی مشغول بازی شدند. بعد هم اتاق شن بازی و خلاصه خییلییی کیف کردند. ...
25 مرداد 1396

زنگ کاردستی- نقاشی و بازی

این روزها زنگ کاردستی و نقاشی رو با پریا و مامان خوبش (فروغ جان) برگزار می کنیم و واقعا بهمون خوش میگذره. و اینقدر اینا خانواده خوبی هستن که خیلی ناراحت میشیم که به زودی باید ازشون خداحافظی کنیم.  نقاشی درخت آرزوها یک روز از بچه ها خواستم که یک درخت آرزو بکشن و یک آرزو ازش داشته باشن.   آوینا آرزو کرد که یک مداد رنگی بنفش داشته باشه.(آخه مداد بنفشش در اثر استفاده زیاد و تراش، تقریبا خیلی خیلی کوچولو شده) پریا آرزو کرد که یک روز یک کم تپل تر بشه و یک لباس پف پفی و رنگی رنگی داشته باشه. پ.ن: ما دو روز بعدش آرزوی آوینا رو برآورده کردیم و یک بسته چهار تایی مداد رنگی (شامل رنگ های خیلی خاص که بنفش هم داشت)...
25 مرداد 1396

بهترین صبحانه عمرم

این پست رو دیروز توی اینستا گذاشتم و دوست داشتم اینجا هم به یادگار بماند. امروز صبح چشمهامو باز کردم و دوباره بستم. خسته تر از اونی بودم که بلافاصله از تختم بیام بیرون. چند دقیقه بعد آوینا بیدار شد و طبق معمول اومد روی تخت ما و کنارم خوابید. بغلم کرد و گفت :مامان بیدار بشیم؟ بهش گفتم: باشه مامان یه کم دیگه بیدار میشم! چشمامو بستم و نفهمیدم چقدر طول کشید! دوباره با صدای آوینا بیدار شدم که گفت:مامان صبحانه آماده است! چشمامو که باز کردم،صحنه ای دیدم که دوست ندارم هیچ وقت فراموشش کنم.  دیدم یه چهار پایه آورده کنار تختم و روش سفره یکبار مصرف انداخته و همه چیزای صبحانه رو در حد توانش آورده و آماده کرده بود. 🍞🍯🍵🍴 با هم صبحانه ...
16 مرداد 1396

زنگ کاردستی- نقاشی و بازی

ما و پریا اینا خیلیی دوست شدیم و سعی می کنیم در طول هفته حتما برنامه های مشترک بزاریم.   دوخت و دوز ایده دوخت روی بشقاب فومی رو قبلا هم من و آوینا اجرا کرده بودیم و این دفعه با پریا انجامش دادیم.بچه ها با ایده خودشون طراحی کردند و بعد با کمک مامان ها دوختند.   کار آوینا چون زمان بیشتری میبرد، بعدا توی خونه کامل شد. رنگی بازی این خمیرهای رنگی رو به کمک آرد نشاسته و آب و نمک درست کردم و توی چهار تا کیسه فریزر ریختم بهش رنگ خوراکی اضافه کردم. سر کیسه های نایلونی رو یک سوراخ کوچولو ایجاد کردم و آوینا باهاش طراحی میکرد. خیلی براش جالب و هیجان انگیز بود.     برنا...
16 مرداد 1396

روز دختر

به مناسبت روز دختر، هدیه هایی که خودش دوست داشت خرید کردیم و یک پای سیب خوشمزه هم درست کردم.   ...
16 مرداد 1396